عجمی
The entry is a dictionary list for the word عجمی
عجمی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ جَ ] (ص نسبی) باشندهٔ عجم
هرچند که از عرب باشد. (منتهی الارب).
منسوب به عجم. (منتهی الارب) (اقرب
الموارد). نسبت است به عجم و بلاد فارس.
(لباب). || آنکه سخن پیدا گفتن نتواند.
(منتهی الارب). ...
هرچند که از عرب باشد. (منتهی الارب).
منسوب به عجم. (منتهی الارب) (اقرب
الموارد). نسبت است به عجم و بلاد فارس.
(لباب). || آنکه سخن پیدا گفتن نتواند.
(منتهی الارب). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ جَ ] (اِخ) ابومحمد حبیب بن
عیسی العجمی. رجوع به حبیب عجمی شود.
عیسی العجمی. رجوع به حبیب عجمی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ جَ ] (اِخ) دهی است از بخش
سراسکند شهرستان تبریز. دارای ۴۹۷ تن
سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات
و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران
ج ۴).
سراسکند شهرستان تبریز. دارای ۴۹۷ تن
سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات
و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران
ج ۴).