busara - بصرا
The entry is a dictionary list for the word busara - بصرا
بصرا Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) دهی از دهستان جلال ازرک
بخش مرکزی شهرستان بابل. سکنهٔ آن ۲۸۵
تن. آب آن از رودخانهٔ کاری. محصول آنجا
برنج، کنف و مختصری غلات، نیشکر. شغل
اهالی آن زراعت. (از فرهنگ جغرافیایی
ایران ج ۳). و ...
بخش مرکزی شهرستان بابل. سکنهٔ آن ۲۸۵
تن. آب آن از رودخانهٔ کاری. محصول آنجا
برنج، کنف و مختصری غلات، نیشکر. شغل
اهالی آن زراعت. (از فرهنگ جغرافیایی
ایران ج ۳). و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ ] (اِخ) یکی از شهرهای جانب
شرقی دجله که تا بغداد ده فرسنگ فاصله
داشته و بر اثر تغییر مسیر دجله از آبادی بدور
مانده است. رجوع به جغرافیای سرزمینهای
خلافت شرقی، و بصری شود.
شرقی دجله که تا بغداد ده فرسنگ فاصله
داشته و بر اثر تغییر مسیر دجله از آبادی بدور
مانده است. رجوع به جغرافیای سرزمینهای
خلافت شرقی، و بصری شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ صَ ] (ع ص، را) جِ بصیر. (از
ناظم الاطباء). بینا و نابینا از لغات اضداد
است. (آنندراج). بینندگان. (مؤید الفضلاء).
بینایان. روشن بینان. روشن دلان :
گر عادلی از طاعت بگذار حق رزق
بنگر به بصیرت که درین ره بصرااند.
ناصرخسرو.
ناظم الاطباء). بینا و نابینا از لغات اضداد
است. (آنندراج). بینندگان. (مؤید الفضلاء).
بینایان. روشن بینان. روشن دلان :
گر عادلی از طاعت بگذار حق رزق
بنگر به بصیرت که درین ره بصرااند.
ناصرخسرو.