Azaduvar - آزادوار
The entry is a dictionary list for the word Azaduvar - آزادوار
آزادوار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زادْ ] (ص مرکب، ق مرکب) با
خوی و خصلت آزادان. چون
آزادمردان :
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
بروز نیک کسان گفت غم مخور زنهار
بسا کسا که بروز تو آرزومند ...
خوی و خصلت آزادان. چون
آزادمردان :
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
بروز نیک کسان گفت غم مخور زنهار
بسا کسا که بروز تو آرزومند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زادْ ] (اِ مرکب) نام لحن و نوائی
از موسیقی :
صلصل باغی بباغ اندر همی نالد بدرد
بلبل راغی براغ اندر همی نالد بزار
این زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان
وآن زند بر نایهای لوریان آزادوار.
منوچهری.
دستانهای ...
از موسیقی :
صلصل باغی بباغ اندر همی نالد بدرد
بلبل راغی براغ اندر همی نالد بزار
این زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان
وآن زند بر نایهای لوریان آزادوار.
منوچهری.
دستانهای ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زادْ ] (اِخ) شهرکی است [ از
خراسان بنواحی اسفراین ] اندر میان بیابان و
بانعمت و بر راه گرگان. (حدودالعالم). و میوه
خاصه انگور آن بخوبی مشهور است و یاقوت
گوید شهری است در اول ناحیهٔ جوین ...
خراسان بنواحی اسفراین ] اندر میان بیابان و
بانعمت و بر راه گرگان. (حدودالعالم). و میوه
خاصه انگور آن بخوبی مشهور است و یاقوت
گوید شهری است در اول ناحیهٔ جوین ...
Next Words