esp - اسپ
The entry is a dictionary list for the word esp - اسپ
اسپ Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِ) اسب. رجوع به اسب شود.
|| یکی از مهره های شطرنج. (برهان) (مؤید
الفضلاء).
|| یکی از مهره های شطرنج. (برهان) (مؤید
الفضلاء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ / -َسْ ] (پسوند) اسف. اسپا. مزید
مؤخری است در اسماء اشخاص چون:
گشتاسب. جاماسپ. لهراسپ. ارجسپ و
ارجاسپ و گرشاسپ. گرشاسف (فردوسی).
بیوراسپ. طهماسپ. گشسپ. بانوگشسپ.
آذرگشسپ. همدان گشسپ (فردوسی).
برجاسپ. اخواسپ (فردوسی). زراسپ
(فردوسی). شیداسپ (فردوسی). نونداسپ
(فردوسی). نرداگشسپ. ...
مؤخری است در اسماء اشخاص چون:
گشتاسب. جاماسپ. لهراسپ. ارجسپ و
ارجاسپ و گرشاسپ. گرشاسف (فردوسی).
بیوراسپ. طهماسپ. گشسپ. بانوگشسپ.
آذرگشسپ. همدان گشسپ (فردوسی).
برجاسپ. اخواسپ (فردوسی). زراسپ
(فردوسی). شیداسپ (فردوسی). نونداسپ
(فردوسی). نرداگشسپ. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (از ع، اِ) موی زهار و موی دبر.
(برهان). گمان میکنم این صورت
مصحف خوانی از اِسْب عربی باشد.
(برهان). گمان میکنم این صورت
مصحف خوانی از اِسْب عربی باشد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( اَ ) (اِ.) 1 - اسب ، فرس . 2 - یکی از مهره های شطرنج . ؛~ و فرزین نهادن مات
کردن ، مغلوب کردن (در شطرنج ). 3 - جزو دوم بسیاری از نام های کهن ایرانی : گشتاسپ
، لهراسپ ، جاماسپ و غیره .
کردن ، مغلوب کردن (در شطرنج ). 3 - جزو دوم بسیاری از نام های کهن ایرانی : گشتاسپ
، لهراسپ ، جاماسپ و غیره .