Cerah - جراح
The entry is a dictionary list for the word Cerah - جراح
جراح Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
cerrah; operatör
Arapça - Türkçe sözlük
جَرَّاح
1. operatör
Anlamı: uzmanlığı ameliyat yapmak olan hekim
2. cerrah
Anlamı: operatör
Farsça - Türkçe sözlük
cerrah
Farsça - Türkçe sözlük
cerrah
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
جرَّاح [مفرد]: طبيب يعالج الأمراض بالجِراحة "أجرى الجرَّاح له عمليّة في القلب".
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جِ ] (ع اِ) جِ جراحة. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جِ جراحت
است که یک زخم و یک ضرب باشد. (شرح
قاموس). زخمها. جراحتها. (آنندراج).
|| جِ جُرح که اسم مصدر از ...
است که یک زخم و یک ضرب باشد. (شرح
قاموس). زخمها. جراحتها. (آنندراج).
|| جِ جُرح که اسم مصدر از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (ع ص، اِ) کسی که
جراحات را معالجه میکند. (از اقرب الموارد).
کسی که زخم دارها را مداوا و پرستاری
می کند. آنکه عالم به علم جراحی باشد. (ناظم
الاطباء). دستکار. (ذخیرهٔ خوارزمشاهی).
خسته بند. ...
جراحات را معالجه میکند. (از اقرب الموارد).
کسی که زخم دارها را مداوا و پرستاری
می کند. آنکه عالم به علم جراحی باشد. (ناظم
الاطباء). دستکار. (ذخیرهٔ خوارزمشاهی).
خسته بند. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) نهر... شعبه ای از نهر
جهانگیری است و جهانگیری منشعب است
از رود جراحی.
جهانگیری است و جهانگیری منشعب است
از رود جراحی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) ابن زیادبن همام. وی
باتمیم بن عمر تیمی از طرف المهدی والی
سیستان شده بود و در سیستان میزیست.
رجوع به تاریخ سیستان چ بهار ص ۱۴۸
شود
.
باتمیم بن عمر تیمی از طرف المهدی والی
سیستان شده بود و در سیستان میزیست.
رجوع به تاریخ سیستان چ بهار ص ۱۴۸
شود
.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) ابن شاجر ذروی
صبیانی. شاعری بود که در قرن نهم هجری در
وادی صبیا بدنیا آمد و دیوان شعری دارد.
رجوع به معجم المؤلفین شود.
صبیانی. شاعری بود که در قرن نهم هجری در
وادی صبیا بدنیا آمد و دیوان شعری دارد.
رجوع به معجم المؤلفین شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) ابن ضحاک. از روات
بود و بعضی او را جزء مناکیر دانسته اند.
رجوع به لسان المیزان شود.
بود و بعضی او را جزء مناکیر دانسته اند.
رجوع به لسان المیزان شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) ابن عبداللََّه. وی از
طرف عمربن العزیز پس از عزل یزیدبن مهلب
از امارت خراسان، والی آن دیار شد. (از
حبیب السیر چ خیام ج ۲ ص ۱۷۲). ظاهراً
همان جراح بن عبداللََّه حکمی است. رجوع ...
طرف عمربن العزیز پس از عزل یزیدبن مهلب
از امارت خراسان، والی آن دیار شد. (از
حبیب السیر چ خیام ج ۲ ص ۱۷۲). ظاهراً
همان جراح بن عبداللََّه حکمی است. رجوع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) ابن عبداللََّه حکمی.
وی از طرف عمربن عبدالعزیز خلیفهٔ اموی
والی خراسان و سیستان شد. و به وی فرمان
داد که چنانکه من عمل کردم تو نیز باید عمال
خود را از اهل دین ...
وی از طرف عمربن عبدالعزیز خلیفهٔ اموی
والی خراسان و سیستان شد. و به وی فرمان
داد که چنانکه من عمل کردم تو نیز باید عمال
خود را از اهل دین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) ابن عبداللََّه حکمی
یمنی. وی بزمان رشید خلیفهٔ عباسی امیر
خراسان بود. ابونواس شاعر حکمی از موالی
اوست. (یادداشت مؤلف).
یمنی. وی بزمان رشید خلیفهٔ عباسی امیر
خراسان بود. ابونواس شاعر حکمی از موالی
اوست. (یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) ابن عبداللََّه مدائنی.
طوسی و ابن نجاشی او را در شمار رجال
شیعه آورده اند. او را تصنیفی است که در آن از
حضرت جعفر صادق (ع) روایت دارد. و
نضربن سوید از او روایت ...
طوسی و ابن نجاشی او را در شمار رجال
شیعه آورده اند. او را تصنیفی است که در آن از
حضرت جعفر صادق (ع) روایت دارد. و
نضربن سوید از او روایت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) ابن عبدالملک از
وزراء امویان بود. مؤلف دستورالوزراء آرد:
پوشیده نماند که صاحب جوامع التواریخ
جلالی، قعقاع بن عیسی و جراح بن عبدالملک
عبداللََّه و بکیربن شماخ لخمی را در سلک
وزرای بنوامیه شمرده اما ...
وزراء امویان بود. مؤلف دستورالوزراء آرد:
پوشیده نماند که صاحب جوامع التواریخ
جلالی، قعقاع بن عیسی و جراح بن عبدالملک
عبداللََّه و بکیربن شماخ لخمی را در سلک
وزرای بنوامیه شمرده اما ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) ابن قبیصهٔ اسدی.
شخصی از خوارج بود که زخم بر ران
حضرت امام حسن (ع) زد. مؤلف حبیب
السیر آرد: القصه حسن رضی اللََّه تعالی عنه از
آنجا به جانب مداین روان شد. و ...
شخصی از خوارج بود که زخم بر ران
حضرت امام حسن (ع) زد. مؤلف حبیب
السیر آرد: القصه حسن رضی اللََّه تعالی عنه از
آنجا به جانب مداین روان شد. و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) ابن ملیح، مکنی به
ابووکیع. تابعی بود. رجوع به ابووکیع جراح بن
ملیح شود.
ابووکیع. تابعی بود. رجوع به ابووکیع جراح بن
ملیح شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) ابن منهال، مکنی به
ابوالعطوف و ملقب به جزری. از محدثان بود.
احمد گوید، وی غفلت داشت. و ابن مداینی
گوید: حدیث خود را نمی نوشت. و بخاری و
مسلم او را از مناکیر دانند ...
ابوالعطوف و ملقب به جزری. از محدثان بود.
احمد گوید، وی غفلت داشت. و ابن مداینی
گوید: حدیث خود را نمی نوشت. و بخاری و
مسلم او را از مناکیر دانند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) ابن موسی. از روات
بود. ازدی او را مجهول دانسته است. (از لسان
المیزان).
بود. ازدی او را مجهول دانسته است. (از لسان
المیزان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) اشجعی. طبرانی
ترجمهٔ حال او را آورده است. احمد و ابوداود
از طریق عبداللََّه بن عتبةبن مسعود حدیث او را
روایت کرده اند. او را ابوالجراح نیز گفته اند.
رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة شود.
ترجمهٔ حال او را آورده است. احمد و ابوداود
از طریق عبداللََّه بن عتبةبن مسعود حدیث او را
روایت کرده اند. او را ابوالجراح نیز گفته اند.
رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ رْ را ] (اِخ) سباک
بن منذر
شیبانی. وی مردی پاک دین و نیکوسیرت بود
که از طرف عمربن عبدالعزیز والی سیستان
شد و دیرگاه آنجا بماند و مردمان از او
آسایش یافتند. و فتنه برخاست تا آنکه
عمربن عبدالعزیز ...
بن منذر
شیبانی. وی مردی پاک دین و نیکوسیرت بود
که از طرف عمربن عبدالعزیز والی سیستان
شد و دیرگاه آنجا بماند و مردمان از او
آسایش یافتند. و فتنه برخاست تا آنکه
عمربن عبدالعزیز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) عامربن عبداللََّه. همان
ابوعبیدة جراح است. (از ریحانة الادب).
رجوع به ابوعبیدةبن جراح شود:
کجاست جابر انصار و کو اویس قرن
کجا ابوعبیده جراح و مالک اژدر.
ناصرخسرو.
ابوعبیدة جراح است. (از ریحانة الادب).
رجوع به ابوعبیدةبن جراح شود:
کجاست جابر انصار و کو اویس قرن
کجا ابوعبیده جراح و مالک اژدر.
ناصرخسرو.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ رْ را ] (اِخ) محمد پاشا. از وزیران
پادشاهان عثمانی که به صدارت عظمی نیز
رسیده بود. ابتدا به خدمت سلطان مرادخان
ثالث و پس از آن به خدمت شاهزاده سلطان
محمدخان ختایی رسید، و در دوران سلطان ...
پادشاهان عثمانی که به صدارت عظمی نیز
رسیده بود. ابتدا به خدمت سلطان مرادخان
ثالث و پس از آن به خدمت شاهزاده سلطان
محمدخان ختایی رسید، و در دوران سلطان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(جَ رّ) [ ع . ] (ص فا.) پزشکی که به علاج بیماری هایی می پردازد که نیاز به شکافتن
بدن باشد.
بدن باشد.
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
جَرَّاحٌ
['ʒarːaːħ]
n m
طَبيبُ جِراحَةٍ m chirurgien
◊
جَرّاحُ قَلْبٍ — chirurgien en cardiologie