ceş - جش
The entry is a dictionary list for the word ceş - جش
جش Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
جشَّ1 جَشَشْتُ، يَجُشّ، اجْشُشْ/جُشَّ، جَشًّا، فهو جاشّ، والمفعول مَجْشوش وجَشِيش
• جشَّ الحَبَّ: جرَشه، دقَّه، لم يُنعم طحنه "جشّ قمحًا".
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
جشَّ2 جَشِشْتُ، يَجَشّ، اجشَشْ/جَشَّ، جَشَشًا وجُشّةً، فهو أجشُّ
• جشَّ الرَّجُلُ وغيرُه: اشتدّ صوتُه وصار فيه كالبُحَّة "جشَّ الصوتُ- صوتٌ أجشُّ".
III
معجم اللغة العربية المعاصرة
جَشّ [مفرد]: مصدر جشَّ1.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ ] (اِ) مهره ای باشد کبود و آنرا از
آبگینه سازند و رنگش بغایت شبیه برنگ
فیروزه باشد و نگین انگشتری کنند، بجهت
دفع چشم زخم از گردن اطفال بیاویزند و بر
کلاه و طاقیهٔ ایشان دوزند. (برهان قاطع) ...
آبگینه سازند و رنگش بغایت شبیه برنگ
فیروزه باشد و نگین انگشتری کنند، بجهت
دفع چشم زخم از گردن اطفال بیاویزند و بر
کلاه و طاقیهٔ ایشان دوزند. (برهان قاطع) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ ش ش ] (ع مص) کوفتن. شکستن.
(غیاث) (بحر الجواهر) (المنجد). || زدن
با عصا. (المنجد). || آرد کردن گندم.
کبیده کردن گندم. بلغور کردن گندم. (زوزنی).
|| پاک کردن ...
(غیاث) (بحر الجواهر) (المنجد). || زدن
با عصا. (المنجد). || آرد کردن گندم.
کبیده کردن گندم. بلغور کردن گندم. (زوزنی).
|| پاک کردن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ ش ش / جُ ش ش ] (ع اِ) سنگلاخ.
جایی که سنگهای خشن در آن باشد.
(المنجد). || نجفه. رابیه. تل. پشته.
برآمدگی زمین. کوه. (از اقرب الموارد).
|| پاره یی از شب. ...
جایی که سنگهای خشن در آن باشد.
(المنجد). || نجفه. رابیه. تل. پشته.
برآمدگی زمین. کوه. (از اقرب الموارد).
|| پاره یی از شب. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ ش ش / جُ ش ش ] (اِخ) نام شهری
است میان صور و طبریه بجانب دریا. (معجم
البلدان).
است میان صور و طبریه بجانب دریا. (معجم
البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ ش ش / جُ ش ش ] (اِخ) کوهی
است کوچک در حجاز در ناحیهٔ جشم بن
بکر. (معجم البلدان).
است کوچک در حجاز در ناحیهٔ جشم بن
بکر. (معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(جَ) (اِ.) مهره ای شیشه ای به رنگ کبود که برای دفع چشم زخم به لباس کودکان دوزند.
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
جَشَّ
п. I
а/у جَشٌّ
давить; дробить, разбивать; размельчать; грубо размалывать
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
czworonóg; dupa; gazela; głupek; głupi; gołąb; gość; gronostaj; hiena; makaron; młynarz; osioł; szakal; szarańcza; szpak; żaba