Haciyy - حجی
The entry is a dictionary list for the word Haciyy - حجی
حجی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ جا ] (ع مص) از اضداد است.
فعل آن از باب سمع یسمع در منتهی الارب
آمده و مصدر آن نیامده است. مولع و حریص
شدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). || لازم
گرفتن چیزی را. ...
فعل آن از باب سمع یسمع در منتهی الارب
آمده و مصدر آن نیامده است. مولع و حریص
شدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). || لازم
گرفتن چیزی را. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (ع ص) عاقل. هوشمند. دانا.
واقف. (ناظم الاطباء). || سزاوار. لایق.
شایسته. حَجیّ. (ناظم الاطباء).
واقف. (ناظم الاطباء). || سزاوار. لایق.
شایسته. حَجیّ. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ جا ] (ع اِ) عقل. زیرکی. (منتهی
الارب). خرد. عقل. لب. نهیة. حِجر:
گر در این مکتب ندانی تو هجی
همچو احمد پری از نور حجی.مولوی.
|| دانش. || مقدار. ...
الارب). خرد. عقل. لب. نهیة. حِجر:
گر در این مکتب ندانی تو هجی
همچو احمد پری از نور حجی.مولوی.
|| دانش. || مقدار. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ جی ی ] (ع ص) سزاوار. حَجِنٍ.
(منتهی الارب). درخور. لایق. ازدر. حری.
جدیر. قمین. خلیق. قابل. || عاقل. دانا.
(ناظم الاطباء). || حریص. راغب. (ناظم
الاطباء).
(منتهی الارب). درخور. لایق. ازدر. حری.
جدیر. قمین. خلیق. قابل. || عاقل. دانا.
(ناظم الاطباء). || حریص. راغب. (ناظم
الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ جْ جی ] (ص نسبی) منسوب
است بحج. سمعانی گوید: در خوارزم بجای
حاج (حاجی) مستعمل است و در خوزستان
و عراق عرب نیز اکنون استعمال میشود.
است بحج. سمعانی گوید: در خوارزم بجای
حاج (حاجی) مستعمل است و در خوزستان
و عراق عرب نیز اکنون استعمال میشود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ جْ جی ] (اِخ) لفظ حجی مسرور
نام یکی از انبیاء بنی اسرائیل بود و محتمل
است که در رجعت نخستین بنی اسرائیل از
بابل به همراهی زروبابل مراجعت نمود، و در
سال ۵۲۰ ق . م. مطابق سال دوم ...
نام یکی از انبیاء بنی اسرائیل بود و محتمل
است که در رجعت نخستین بنی اسرائیل از
بابل به همراهی زروبابل مراجعت نمود، و در
سال ۵۲۰ ق . م. مطابق سال دوم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ جْ جی ] (اِخ) حگی. حجی نبی،
نام کتابی از تورات. رجوع به مادهٔ قبل
شود.
نام کتابی از تورات. رجوع به مادهٔ قبل
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) ابن موسی بن احمدبن
سعدبن غشم بن غزوان بن علی بن مشرف بن
مزکی، سعدی حسبانی، معروف به ابو احمد
شیخ علاءالدین شافعی. فقیه شام در عصر
خویش بود. به سال ۷۲۱ هـ . ق. بزاد و در
قدس ...
سعدبن غشم بن غزوان بن علی بن مشرف بن
مزکی، سعدی حسبانی، معروف به ابو احمد
شیخ علاءالدین شافعی. فقیه شام در عصر
خویش بود. به سال ۷۲۱ هـ . ق. بزاد و در
قدس ...