Arch - آرش
The entry is a dictionary list for the word Arch - آرش
آرش Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِ) اَرَش :
شاعر که دید به قدِ کاونجک
بیهوده گوی و نحسک و بوالکنجک
از ...ن خر فروتر و پنج آرش
می برجهد سبکتر اَز منجک.منجیک.
شاعر که دید به قدِ کاونجک
بیهوده گوی و نحسک و بوالکنجک
از ...ن خر فروتر و پنج آرش
می برجهد سبکتر اَز منجک.منجیک.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِ) معنی. مقابل لفظ. (از برهان).
|| تار. سَدی ََ. حابل. (زمخشری).
|| تار. سَدی ََ. حابل. (زمخشری).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) نام پهلوانی کماندار از
لشکر منوچهر. منوچهر در آخر دورهٔ
حکمرانی خویش از جنگ با فرمانروای
توران، افراسیاب، ناگزیر گردید. نخست غلبه
افراسیاب را بود و منوچهر بمازندران پناهید
لکن سپس بر آن نهادند که دلاوری ...
لشکر منوچهر. منوچهر در آخر دورهٔ
حکمرانی خویش از جنگ با فرمانروای
توران، افراسیاب، ناگزیر گردید. نخست غلبه
افراسیاب را بود و منوچهر بمازندران پناهید
لکن سپس بر آن نهادند که دلاوری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) نام پسر دوم کیقباد برادر
کیکاوس، و او را کی آرش گفتندی.
کیکاوس، و او را کی آرش گفتندی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) جدّ اعلای اشکانیان.
کی آرش :
کنون ای سراینده فرتوت مرد
سوی گاه اشکانیان بازگرد...
چنین گفت گوینده دهقان چاچ
کز آن پس کسی را نبد تخت و تاج
بزرگان که از تخم آرش بدند
دلیر و ...
کی آرش :
کنون ای سراینده فرتوت مرد
سوی گاه اشکانیان بازگرد...
چنین گفت گوینده دهقان چاچ
کز آن پس کسی را نبد تخت و تاج
بزرگان که از تخم آرش بدند
دلیر و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) نامی از نامها:
وز آن دورتر آرش رزم یوز
چو گوران شه آن گرد لشکرفروز
یکی آنکه بر خوزیان شاه بود...
دگر شاه کرمان که هنگام جنگ
نکردی بدل یاد و رای درنگ.فردوسی.
وز آن دورتر آرش رزم یوز
چو گوران شه آن گرد لشکرفروز
یکی آنکه بر خوزیان شاه بود...
دگر شاه کرمان که هنگام جنگ
نکردی بدل یاد و رای درنگ.فردوسی.
Arch - آرش other entries
Next Words