behmen - بهمن
The entry is a dictionary list for the word behmen - بهمن
بهمن Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
çığ
Farsça - Türkçe sözlük
çığ
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ مَ ] (اِخ) در اوستا «وهومنا»پهلوی «وهومن» مرکب از دو جزو «وهو»
بمعنی خوب و نیک و مند از ریشهٔ «من»بمعنی منش پس بهمن بمعنی به منش و
نیک اندیش، نیک نهاد. طبری (ج ۲ ص ۴)
گوید: «تفسیر بهمن ...
بمعنی خوب و نیک و مند از ریشهٔ «من»بمعنی منش پس بهمن بمعنی به منش و
نیک اندیش، نیک نهاد. طبری (ج ۲ ص ۴)
گوید: «تفسیر بهمن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ مَ ] (اِ) نام ماه یازدهم از هر سال
شمسی. (برهان) (ناظم الاطباء). ماه یازدهم
است از سال شمسی و آن ماه دوم است از
فصل زمستان. (آنندراج). نام ماه یازدهم از
سال ...
شمسی. (برهان) (ناظم الاطباء). ماه یازدهم
است از سال شمسی و آن ماه دوم است از
فصل زمستان. (آنندراج). نام ماه یازدهم از
سال ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ مَ ] (اِخ) پسر پادشاه اردوان.
(ولف):
مر او را خجسته پسر بود هفت
چو آگه شد از پیش بهمن برفت.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۷
ص ۱۹۳۹).
گریزان بشد بهمن اردوان
تنش خسته از تیر و تیره روان.
فردوسی (ص ...
(ولف):
مر او را خجسته پسر بود هفت
چو آگه شد از پیش بهمن برفت.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۷
ص ۱۹۳۹).
گریزان بشد بهمن اردوان
تنش خسته از تیر و تیره روان.
فردوسی (ص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ مَ ] (اِخ) نام اردشیر پسر اسفندیار.
(برهان). نام بهمن پسر اسفندیاربن گشتاسب
که به این صفت متصف بوده بسبب تیمن
بهم نامی فرشته ای که مصالح روز بهمن به او
متعلق است بدین نام نامیده اند. (آنندراج)
(انجمن آرا). ...
(برهان). نام بهمن پسر اسفندیاربن گشتاسب
که به این صفت متصف بوده بسبب تیمن
بهم نامی فرشته ای که مصالح روز بهمن به او
متعلق است بدین نام نامیده اند. (آنندراج)
(انجمن آرا). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ مَ ] (اِخ) نام فرشته ای است که
تسکین خشم و قهر دهد و آتش غضب را
فرونشاند و او را موکل است بر گاوان و
گوسفندان و اکثر چهارپایان و تدبیر امور و
مصالحی که در ماه بهمن و ...
تسکین خشم و قهر دهد و آتش غضب را
فرونشاند و او را موکل است بر گاوان و
گوسفندان و اکثر چهارپایان و تدبیر امور و
مصالحی که در ماه بهمن و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ مَ ] (اِخ) نام قلعه ای است در
هندوستان. (برهان) (ناظم الاطباء).
هندوستان. (برهان) (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ مَ ] (اِخ) نام قلعه ای است در
نواحی اردبیل و در قدیم در آنجا ساحران و
جادوگران بسیار بوده اند. گویند کیخسرو در
اول سلطنت خویش طلسمات آنرا شکسته و
آن قلعه را فتح کرد. (برهان) (از غیاث)
(جهانگیری). نام قلعه ...
نواحی اردبیل و در قدیم در آنجا ساحران و
جادوگران بسیار بوده اند. گویند کیخسرو در
اول سلطنت خویش طلسمات آنرا شکسته و
آن قلعه را فتح کرد. (برهان) (از غیاث)
(جهانگیری). نام قلعه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ مَ ] (اِخ) نام چشمه ای است در
جرجان که چون آب از آنجا بردارند و بر
کرمی که در توابع آنجاست پای نهند تمام آن
آبی که برداشته اند شور و تلخ شود اگرچه یک
کس پا نهاده ...
جرجان که چون آب از آنجا بردارند و بر
کرمی که در توابع آنجاست پای نهند تمام آن
آبی که برداشته اند شور و تلخ شود اگرچه یک
کس پا نهاده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ مَ ] (اِخ) نام کوهی است بس بلند.
(جهانگیری) (رشیدی) (ناظم الاطباء).
(جهانگیری) (رشیدی) (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ مَ ] (اِخ) دهی از دهستان صنعاد
است که در بخش مرکزی شهرستان آباده
واقع است و ۲۳۷۰ تن سکنه دارد. (از
فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۷).
است که در بخش مرکزی شهرستان آباده
واقع است و ۲۳۷۰ تن سکنه دارد. (از
فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(بَ مَ) [ په . ] ( اِ.) 1 - یکی از امشاسپندان . 2 - دوّمین روز از هر ماه خورشیدی
. 3 - یازدهمین ماه سال خورشیدی و دومین ماه زمستان . 4 - تودة بزرگ برفی که در اثر
صدا یا هر محرک دیگر از کوه فرو می ریزد. 5 - از الحان قدیم ایرانی . 6 - گیاهی دو
ساله و سبز رنگ با گلی زرد که ریشة آن مصرف دارویی دارد.
. 3 - یازدهمین ماه سال خورشیدی و دومین ماه زمستان . 4 - تودة بزرگ برفی که در اثر
صدا یا هر محرک دیگر از کوه فرو می ریزد. 5 - از الحان قدیم ایرانی . 6 - گیاهی دو
ساله و سبز رنگ با گلی زرد که ریشة آن مصرف دارویی دارد.
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir
köşgü(izah: (köçüb, özü ilədə köçürən). dağdan aşan qar kültəsi. çiğ. şəpə.)