guz - غوز
The entry is a dictionary list for the word guz - غوز
غوز Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
غوز: قال الأَزهري في ترجمة غَزا: الغَزْو القصد، وكذلك الغَوْزُ، وقد غَزاه وغازَهُ غَزْواً وغَوْزاً إِذا قصده. والأَغْوَزُ: البارُّ بأَهله.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) برآمدگی سخت و زشت که بر پشت
برخی از مردم باشد. پشت خمیده و دوتا شده.
قوز. کوز. کوژ. کُل. رجوع به قوز و کوژ شود.
- ...
برخی از مردم باشد. پشت خمیده و دوتا شده.
قوز. کوز. کوژ. کُل. رجوع به قوز و کوژ شود.
- ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (ع مص) آهنگ کردن. (منتهی
الارب). قصد کردن. (از اقرب الموارد).
الارب). قصد کردن. (از اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ناحیتی است. شرق وی بیابان غوز
و شهرهای ماوراءالنهر، و جنوب بعضی از
همین بیابان و دیگر دریای خزرانست و
مغرب و شمال او رود آمل است، و مردمانی
شوخ روی و ستیزه کارند و بددل و حسود، و
گردنده اند بر ...
و شهرهای ماوراءالنهر، و جنوب بعضی از
همین بیابان و دیگر دریای خزرانست و
مغرب و شمال او رود آمل است، و مردمانی
شوخ روی و ستیزه کارند و بددل و حسود، و
گردنده اند بر ...