Beşşar - بشار
The entry is a dictionary list for the word Beşşar - بشار
بشار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ / بِ ] (ص) گرفتار و پای بند.
(برهان) (از جهانگیری). عاجز و گرفتار و
اسیر و محبوس. (ناظم الاطباء) (شعوری ج ۱
ورق ۲۰۲). خسرو دهلوی بمعنی عاجز و
گرفتار گفته :
بشر مباد که گردد بدست حرص اسیر
مگس مباد ...
(برهان) (از جهانگیری). عاجز و گرفتار و
اسیر و محبوس. (ناظم الاطباء) (شعوری ج ۱
ورق ۲۰۲). خسرو دهلوی بمعنی عاجز و
گرفتار گفته :
بشر مباد که گردد بدست حرص اسیر
مگس مباد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ شْ شا ] (اِخ) ابن برد عقیلی (متوفی
بسال ۱۶۷ هـ . ق.). مکنی به ابومعاذ. چون در
کودکی گوشواره به گوش میکرد وی را مُرَعَّث
نیز لقب دادند. ابن ندیم در ص ۲۲۷ گوید:
شعر او در ...
بسال ۱۶۷ هـ . ق.). مکنی به ابومعاذ. چون در
کودکی گوشواره به گوش میکرد وی را مُرَعَّث
نیز لقب دادند. ابن ندیم در ص ۲۲۷ گوید:
شعر او در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) ابن ایوب ناقط (نقطه گذار). از
قراء قرآن بوده و سجستانی با واسطه از وی
روایت دارد. رجوع به المصاحف ص ۱۰۳ به
بعد شود.
قراء قرآن بوده و سجستانی با واسطه از وی
روایت دارد. رجوع به المصاحف ص ۱۰۳ به
بعد شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) ابن بشر. یکی از شعرای
عربست و شعرش در عیون الاخبار ابن قتیبه
آمده است. رجوع به عیون الاخبار ج ۳
ص ۱۸۳ س ۱۵ شود.
عربست و شعرش در عیون الاخبار ابن قتیبه
آمده است. رجوع به عیون الاخبار ج ۳
ص ۱۸۳ س ۱۵ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) ابن ذراع الفیاس معاصر وکیع.
محدث است و از جابر جعفی روایت کند.
(یادداشت مؤلف).
محدث است و از جابر جعفی روایت کند.
(یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) ابن سلیمان. بنا بنقل تاریخ
سیستان رئیس و بزرگ بُست بود و با احمدبن
ابراهیم القوسی حربهای بسیار کرد و او را
هزیمت کرد. رجوع به تاریخ سیستان چ ۱
ص ۱۹۲ شود.
سیستان رئیس و بزرگ بُست بود و با احمدبن
ابراهیم القوسی حربهای بسیار کرد و او را
هزیمت کرد. رجوع به تاریخ سیستان چ ۱
ص ۱۹۲ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) ابن عدی بن عمروبن سوید
طائی معنی. اسلام و جاهلیت را دریافت و
شعر وی در الاصابه قسم سوم حرف باء آمده
است. رجوع به الاصابه ج ۱ ص ۱۷۷ شود.
طائی معنی. اسلام و جاهلیت را دریافت و
شعر وی در الاصابه قسم سوم حرف باء آمده
است. رجوع به الاصابه ج ۱ ص ۱۷۷ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) (رودخانه) از ناحیهٔ رستم
ممسنی سرچشمه گیرد. آبش شیرین و
گواراست. آب چشمهٔ گنج گان و چشمهٔ براق
کمهر بهم پیوسته در قریهٔ پاسیج ناحیهٔ تل
خسروی کهکیلویه بآب چشمهٔ سرتابه
پیوسته و رودخانهٔ تل خسروی شود. ...
ممسنی سرچشمه گیرد. آبش شیرین و
گواراست. آب چشمهٔ گنج گان و چشمهٔ براق
کمهر بهم پیوسته در قریهٔ پاسیج ناحیهٔ تل
خسروی کهکیلویه بآب چشمهٔ سرتابه
پیوسته و رودخانهٔ تل خسروی شود. ...