بسطام
The entry is a dictionary list for the word بسطام
بسطام Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ / بِ ] (اِخ) نام شخصی.
(ناظم الاطباء). نام مردیست. (مؤید الفضلاء).
وسطام، وستام، وستان، معرب گستهم خال
یعنی دایی خسروپرویز و برادر بندوی
است : و او [ اپرویز ] را دو خال بودند یک
بندویه ...
(ناظم الاطباء). نام مردیست. (مؤید الفضلاء).
وسطام، وستام، وستان، معرب گستهم خال
یعنی دایی خسروپرویز و برادر بندوی
است : و او [ اپرویز ] را دو خال بودند یک
بندویه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) مولی صفوان بن امیه بود. و
نام وی نسطاس نیز روایت شده. رجوع به
الاصابة ج ۱ ص ۱۵۴ و نسطاس شود.
نام وی نسطاس نیز روایت شده. رجوع به
الاصابة ج ۱ ص ۱۵۴ و نسطاس شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) طایفه ای از عشیرهٔ
حسنوند ایل کرد پشتکوه. (از جغرافیای
سیاسی کیهان ص ۶۳).
حسنوند ایل کرد پشتکوه. (از جغرافیای
سیاسی کیهان ص ۶۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) ابن الجایتو. یکی از چهار
پسر اولجایتو و در سن دوازده سالگی در
موضع چمخال نزدیک بیستون در راه بغداد
درگذشت. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج ۱
ص ۲۷ و ذیل جامع التواریخ رشیدی ص ۷۰
شود.
پسر اولجایتو و در سن دوازده سالگی در
موضع چمخال نزدیک بیستون در راه بغداد
درگذشت. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج ۱
ص ۲۷ و ذیل جامع التواریخ رشیدی ص ۷۰
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) ابن قیس (مقتول بحدود
۱۰ هـ . ق. / ۶۱۲ م.) ابوصهبا بسطام بن
قیس بن مسعود شیبانی بکری بزرگ شیبان و
از مشهورترین سوارکاران عرب در جاهلیت
بود چنانکه به سوارکاری وی مثل میزدند. او
اسلام را ...
۱۰ هـ . ق. / ۶۱۲ م.) ابوصهبا بسطام بن
قیس بن مسعود شیبانی بکری بزرگ شیبان و
از مشهورترین سوارکاران عرب در جاهلیت
بود چنانکه به سوارکاری وی مثل میزدند. او
اسلام را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) ابن مصقلة (۸۳ هـ . ق. /
۷۰۲ م.) ابن هبیرةالشیبانی. یکی از امرا و
سرداران دلاور اسلام بود که بر ری
فرمانروایی داشت. هنگام قیام ابن اشعث
بسطام بر او وارد شد تا وی را یاری ...
۷۰۲ م.) ابن هبیرةالشیبانی. یکی از امرا و
سرداران دلاور اسلام بود که بر ری
فرمانروایی داشت. هنگام قیام ابن اشعث
بسطام بر او وارد شد تا وی را یاری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) ابوالعباس احمدبن
محمدبن بسطام. رجوع به بسطام (پدر) شود.
محمدبن بسطام. رجوع به بسطام (پدر) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) عبدالجلیل رازی گوید:
پدر ابوجعفربن بسطام و ابوعلی بن بسطام
دبیران درگاه (اسماعیلیان مصر) است. چون
ابوالفضل و پسران بسطام و بوسهل نوبختی و
قرابات او و پسران سنگلائی همه رافضی
بودند یا ملحد و همه مستولی ...
پدر ابوجعفربن بسطام و ابوعلی بن بسطام
دبیران درگاه (اسماعیلیان مصر) است. چون
ابوالفضل و پسران بسطام و بوسهل نوبختی و
قرابات او و پسران سنگلائی همه رافضی
بودند یا ملحد و همه مستولی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) جاگیر، امیر. یکی از حکام
آذربایجان بوده است. رجوع به حبیب السیر
چ خیام ج ۳ جزء ۳ ص ۵۶۱ شود.
آذربایجان بوده است. رجوع به حبیب السیر
چ خیام ج ۳ جزء ۳ ص ۵۶۱ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) یشکری معروف به شوذب
(۱۰۱ هـ . ق. / ۷۲۰ م.) وی در روزگار عمربن
عبدالعزیز در محلی نزدیک کوفه خروج کرد.
نامش جوخا بود و هشتاد تن همراه داشت.
عمربن عبدالعزیز در جنگ با وی مسامحه ...
(۱۰۱ هـ . ق. / ۷۲۰ م.) وی در روزگار عمربن
عبدالعزیز در محلی نزدیک کوفه خروج کرد.
نامش جوخا بود و هشتاد تن همراه داشت.
عمربن عبدالعزیز در جنگ با وی مسامحه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ / بَ / بُ ] (اِخ) نام شهریست و
باین معنی بفتح هم آمده است. در آن شهر
کسی را درد چشم و عشق عارض نشود و اگر
عاشق وارد آن شهر گردد از عشق تسلی یابد.
(منتهی الارب) (آنندراج). نام ...
باین معنی بفتح هم آمده است. در آن شهر
کسی را درد چشم و عشق عارض نشود و اگر
عاشق وارد آن شهر گردد از عشق تسلی یابد.
(منتهی الارب) (آنندراج). نام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) دهی از دهستان
پنجکرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر،
کوهستانی سردسیر با ۱۸۰ تن سکنه. آب از
چشمه و محصول آنجا غلات، ارزن و لبنیات
است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).
پنجکرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر،
کوهستانی سردسیر با ۱۸۰ تن سکنه. آب از
چشمه و محصول آنجا غلات، ارزن و لبنیات
است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
چایپاره بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی
در ۶ هزارگزی باختر قره ضیاءالدین و ۲
هزارگزی باختر شوسهٔ خوی به
قره ضیاءالدین دره و کنار آقاچای قرار دارد.
هوایش معتدل با ۴۲۸ تن سکنه. ...
چایپاره بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی
در ۶ هزارگزی باختر قره ضیاءالدین و ۲
هزارگزی باختر شوسهٔ خوی به
قره ضیاءالدین دره و کنار آقاچای قرار دارد.
هوایش معتدل با ۴۲۸ تن سکنه. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) ده مخروبه ای از دهستان
خورخورده بخش دیواندره شهرستان سنندج
که در ۷۰ هزارگزی باختر دیوان دره و
۱۰هزارگزی مرز ایران و عراق در پیشرفتگی
دره شیلر واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی
ایران ج ۵).
خورخورده بخش دیواندره شهرستان سنندج
که در ۷۰ هزارگزی باختر دیوان دره و
۱۰هزارگزی مرز ایران و عراق در پیشرفتگی
دره شیلر واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی
ایران ج ۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) (دروازهٔ...) یکی از پنج
دروازهٔ شهر استرآباد که در مشرق شهر قرار
دارد. رجوع به سفرنامهٔ مازندران و استرآباد
رابینو چ ۱۳۳۶ هـ . ش. بنگاه ترجمه و نشر
کتاب ص ۱۰۴ شود.
دروازهٔ شهر استرآباد که در مشرق شهر قرار
دارد. رجوع به سفرنامهٔ مازندران و استرآباد
رابینو چ ۱۳۳۶ هـ . ش. بنگاه ترجمه و نشر
کتاب ص ۱۰۴ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) (جامع...) مؤلف
مرآت البلدان آرد: مسجدیست قدیمی و در
گنبد شبستان مسجد تاریخی است که از آن
چنین مفهوم میشود که در عهد شاه خدابنده
این مسجد را مرمت و تعمیر کرده اند. تاریخ
تعمیر هفتصد ...
مرآت البلدان آرد: مسجدیست قدیمی و در
گنبد شبستان مسجد تاریخی است که از آن
چنین مفهوم میشود که در عهد شاه خدابنده
این مسجد را مرمت و تعمیر کرده اند. تاریخ
تعمیر هفتصد ...