قراقوش
The entry is a dictionary list for the word قراقوش
قراقوش Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (اِخ) دهی از دهستان لار
بخش حومهٔ شهرستان شهرکرد. واقع در
۳۵۰۰۰ گزی شمال شهرکرد و ۱۲۰۰۰گزی
راه بن به شهرکرد. موقع جغرافیایی آن
کوهستانی، معتدل و سکنهٔ آن ۱۲۰ تن است.
آب آن از رودخانهٔ محلی و محصول ...
بخش حومهٔ شهرستان شهرکرد. واقع در
۳۵۰۰۰ گزی شمال شهرکرد و ۱۲۰۰۰گزی
راه بن به شهرکرد. موقع جغرافیایی آن
کوهستانی، معتدل و سکنهٔ آن ۱۲۰ تن است.
آب آن از رودخانهٔ محلی و محصول ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (اِخ) ابن عبداللََّه اسدی مکنی
به ابوسعید. از امیرانی است که در دربار
صلاح الدین پرورش یافت و به نیابت وی در
مصر حکومت کرد. وی مردی باهمت بود و به
عمران و آبادی علاقهٔ فراوان داشت و ...
به ابوسعید. از امیرانی است که در دربار
صلاح الدین پرورش یافت و به نیابت وی در
مصر حکومت کرد. وی مردی باهمت بود و به
عمران و آبادی علاقهٔ فراوان داشت و ...
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
قَرَاقُوشٌ
1) орёл
2) фольк. и. собств. м. Каракуш (соотв. русскому Шемяке) ; перен. несправедливый судья