guz - غز
The entry is a dictionary list for the word guz - غز
غز Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ ] (اِ) در تداول مردم رامیان گردکان.
تلفظی از گوز که معرب آن جوز است.
تلفظی از گوز که معرب آن جوز است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ زز ] (ع اِ) کنج دهن از طرف درون.
(منتهی الارب) (آنندراج). زاویة الفم من باطن
الخدین. شِدق یا شَدق. (المنجد).
غز. [ غُ ] (اِخ) صنفی از ترکان غارتگر
بوده اند که در زمان سلطان سنجر قوت ...
(منتهی الارب) (آنندراج). زاویة الفم من باطن
الخدین. شِدق یا شَدق. (المنجد).
غز. [ غُ ] (اِخ) صنفی از ترکان غارتگر
بوده اند که در زمان سلطان سنجر قوت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ ] (اِخ) نام محلی است. (فهرست ولف).
ظاهراً مسکن طوایف غز است. رجوع به غز
شود:
الا نان و غز گشت پرداخته
شد آن پادشاهی همه ساخته.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۵
ص ۱۱۹۳).
ظاهراً مسکن طوایف غز است. رجوع به غز
شود:
الا نان و غز گشت پرداخته
شد آن پادشاهی همه ساخته.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۵
ص ۱۱۹۳).
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
غَزَّ
п. I
а/и غَرٌّ
колоть, вонзать, прокалывать
II
غُزٌّ
нар. турки (мамелюки)