عیص
The entry is a dictionary list for the word عیص
عیص Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (ع مص) دشوار گردیدن سخن.
(از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). عیاص.
عَوَص. رجوع به عوص و عیاص شود.
(از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). عیاص.
عَوَص. رجوع به عوص و عیاص شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) درخت انبوه و بهم پیچیده.
(منتهی الارب) (از غیاث اللغات). درختان
بسیار و بهم پیچیده. (از اقرب الموارد). ج،
أعیاص، عیصان. (منتهی الارب) (اقرب
الموارد). || درختان خاردار مجتمع و درهم
و یا خرمابنان انبوه. ...
(منتهی الارب) (از غیاث اللغات). درختان
بسیار و بهم پیچیده. (از اقرب الموارد). ج،
أعیاص، عیصان. (منتهی الارب) (اقرب
الموارد). || درختان خاردار مجتمع و درهم
و یا خرمابنان انبوه. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) یکی از چهار پسر امیةبن
عبدشمس اکبر است، که هر چهار تن، اعیاص
قریش می باشند. (از اقرب الموارد) (از منتهی
الارب). و رجوع به أعیاص شود.
- أبوالعیص؛ یکی دیگر از چهار پسر امیه،
یعنی ...
عبدشمس اکبر است، که هر چهار تن، اعیاص
قریش می باشند. (از اقرب الموارد) (از منتهی
الارب). و رجوع به أعیاص شود.
- أبوالعیص؛ یکی دیگر از چهار پسر امیه،
یعنی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام پسر اسحاق بن ابراهیم
علیه السلام بود. رجوع به عیصو شود.
علیه السلام بود. رجوع به عیصو شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) جایگاهی است در بلاد
بنی سُلیم، و در آنجا آبی است بنام
«ذنبان العیص». (از معجم البلدان). آبی است
به دیار بنی سلیم. (منتهی الارب).
بنی سُلیم، و در آنجا آبی است بنام
«ذنبان العیص». (از معجم البلدان). آبی است
به دیار بنی سلیم. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) حصاری است بین ینع و مروه. و
گویند عرضی است از اعراض مدینه در
ساحل دریا. (از معجم البلدان). کوهی است از
کوههای مدینه. (منتهی الارب).
گویند عرضی است از اعراض مدینه در
ساحل دریا. (از معجم البلدان). کوهی است از
کوههای مدینه. (منتهی الارب).