Bâkır - باقر
The entry is a dictionary list for the word Bâkır - باقر
باقر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (ع ص) شکافنده و گشاینده و
وسعت دهنده. (از اقرب الموارد). شکافنده و
گشاینده و فراخ کننده. (از منتهی الارب).
شکافنده و گشاینده. (ناظم الاطباء). || مرد
بسیار علم. (آنندراج) (غیاث اللغات): هو باقر
علم؛ یعنی او ...
وسعت دهنده. (از اقرب الموارد). شکافنده و
گشاینده و فراخ کننده. (از منتهی الارب).
شکافنده و گشاینده. (ناظم الاطباء). || مرد
بسیار علم. (آنندراج) (غیاث اللغات): هو باقر
علم؛ یعنی او ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) امام محمد. لقب امام [ پنجم ]
ابی عبداللََّه و ابی جعفر محمدبن امام علی
زین العابدین بن امام حسین بن علی بن ابی
طالب باشد. وی بسال ۵۷ هـ . ق. در مدینه تولد
یافت، ...
ابی عبداللََّه و ابی جعفر محمدبن امام علی
زین العابدین بن امام حسین بن علی بن ابی
طالب باشد. وی بسال ۵۷ هـ . ق. در مدینه تولد
یافت، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) نام قریه ای در ترکمنستان
شوروی مابین عشق آباد و فیروزه. اخیراً از
جهت کشف آثار تاریخی در پایهٔ سلسلهٔ
کوپت داغ نزدیک قریهٔ باقر حفریاتی شده
است و آثار قدیم معبد پارتیها و آلات و
اسباب چندی ...
شوروی مابین عشق آباد و فیروزه. اخیراً از
جهت کشف آثار تاریخی در پایهٔ سلسلهٔ
کوپت داغ نزدیک قریهٔ باقر حفریاتی شده
است و آثار قدیم معبد پارتیها و آلات و
اسباب چندی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) اصفهانی. از شعرای
پارسی گوی، که در اصفهان پرورش یافت و
از شعرای دربار شاه سلیمان صفوی بود و در
اواسط قرن دهم هـ . ق. درگذشت. از اوست:
اضطراب دل نمیدارم و لیکن نامه ام
همچو نبض ...
پارسی گوی، که در اصفهان پرورش یافت و
از شعرای دربار شاه سلیمان صفوی بود و در
اواسط قرن دهم هـ . ق. درگذشت. از اوست:
اضطراب دل نمیدارم و لیکن نامه ام
همچو نبض ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) داماد. شمس الدین محمد
باقربن محمدالحسینی استرابادی معروف به
داماد از علمای بزرگ معقول عصر صفوی
ساکن اصفهان بود. به فارسی و عربی شعر
میسرود. از تألیفات او القبسات و الصراط
المستقیم و الحبل المتین و شارع النجاة ...
باقربن محمدالحسینی استرابادی معروف به
داماد از علمای بزرگ معقول عصر صفوی
ساکن اصفهان بود. به فارسی و عربی شعر
میسرود. از تألیفات او القبسات و الصراط
المستقیم و الحبل المتین و شارع النجاة ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) بهبهانی. از مؤلفان متأخر
صوفیه بود. رجوع به غزالی نامه ص ۱۰۷
شود.
صوفیه بود. رجوع به غزالی نامه ص ۱۰۷
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) تبریزی. میرزا باقر قاضی زادهٔ
تبریزی از شعرای فارسی گوی و اهل تبریز
بود. از اوست:
بر زمین نتوان فکندن هر که را برداشت عشق
صورت منصور را بردار میباید کشید.
(از قاموس الاعلام ترکی ج ۲ ص ۱۲۰۱).
تبریزی از شعرای فارسی گوی و اهل تبریز
بود. از اوست:
بر زمین نتوان فکندن هر که را برداشت عشق
صورت منصور را بردار میباید کشید.
(از قاموس الاعلام ترکی ج ۲ ص ۱۲۰۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) شاملو. محمدباقر بیک
متخلص به باقر از امیرزادگان ایران است.
بهمراه نادرشاه بهندوستان رسیده، بعد از
مراجعت شاه در ایران بخدمتی مأمور گردیده
بود، با آنکه خدمت را موافق حکم سرانجام
می نمود روزی که بحضور جمیع ...
متخلص به باقر از امیرزادگان ایران است.
بهمراه نادرشاه بهندوستان رسیده، بعد از
مراجعت شاه در ایران بخدمتی مأمور گردیده
بود، با آنکه خدمت را موافق حکم سرانجام
می نمود روزی که بحضور جمیع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) شیرازی. از شعرای
پارسی گوی که در جراحی و کحالی نیز
مهارتی داشته است. از اوست:
یار ما را از تمنا سیر نتوانست کرد
آفتاب این ذره را تسخیر نتوانست کرد
عمرها کوشید در آبادی ما روزگار
آخر این ویرانه ...
پارسی گوی که در جراحی و کحالی نیز
مهارتی داشته است. از اوست:
یار ما را از تمنا سیر نتوانست کرد
آفتاب این ذره را تسخیر نتوانست کرد
عمرها کوشید در آبادی ما روزگار
آخر این ویرانه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) شیرازی. ملاباقر شیرازی از
شعرای پارسی گوی که به هندوستان کوچید و
بخدمت علی ابراهیم خان درآمد. از اوست:
چون خرامان در چمن آن سرو موزون میشود
درمیان لاله و گل بر سرش خون میشود.
(از قاموس الاعلام ترکی ج ...
شعرای پارسی گوی که به هندوستان کوچید و
بخدمت علی ابراهیم خان درآمد. از اوست:
چون خرامان در چمن آن سرو موزون میشود
درمیان لاله و گل بر سرش خون میشود.
(از قاموس الاعلام ترکی ج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) قمی طبیب. از اطباء قرن
یازدهم ایران. در تحفهٔ حکیم مؤمن بعنوان
«از حکیم محمدباقر قمی» از او نقل میکند.
تحفه، قسم دوم، باب دوم ورق ۱۴۵ چاپی:
حب نزله از مرحوم حکیم محمدباقر قمی:
زعفران، بزرالبنج، افیون، ...
یازدهم ایران. در تحفهٔ حکیم مؤمن بعنوان
«از حکیم محمدباقر قمی» از او نقل میکند.
تحفه، قسم دوم، باب دوم ورق ۱۴۵ چاپی:
حب نزله از مرحوم حکیم محمدباقر قمی:
زعفران، بزرالبنج، افیون، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) کاشی. از شعرای پارسی گوی
مقیم هند: مشهور به باقرخورده (خرده؟)
اصلش از کاشان بود و از آنجا به هندوستان
رفته و هم در آنجا بوطن معهود شتافت.
صاحب دیوان است. از اوست:
شب نالهٔ من گوشزد مرغ ...
مقیم هند: مشهور به باقرخورده (خرده؟)
اصلش از کاشان بود و از آنجا به هندوستان
رفته و هم در آنجا بوطن معهود شتافت.
صاحب دیوان است. از اوست:
شب نالهٔ من گوشزد مرغ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) گوغری. از سران طوایف
کرمان که در زمان حملهٔ آقا محمدخان قاجار
بکرمان، با باباخان همراهی و همکاری کرده
است. (از تاریخ وزیری کرمان ص ۳۵۵).
کرمان که در زمان حملهٔ آقا محمدخان قاجار
بکرمان، با باباخان همراهی و همکاری کرده
است. (از تاریخ وزیری کرمان ص ۳۵۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) محمدبن علی رضا ملقب به
باقر. او راست: جامع الشواهد مبنی بر شرح
شواهد شرح الامثله و شرح التصریف العزی و
الشافیه. (از معجم المطبوعات ج ۲
ص ۱۶۳۱).
باقر. او راست: جامع الشواهد مبنی بر شرح
شواهد شرح الامثله و شرح التصریف العزی و
الشافیه. (از معجم المطبوعات ج ۲
ص ۱۶۳۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) (ملک...) نام برادر ملک
حسین از امرای کرت. میرخواند آرد: بعد از
معاودت امیر قزغن، کار ملک حسین روی به
تراجع نهاد... و امراء غور بر او استیلا یافته،...
کار بجایی رسید که بعضی از آن طایفه ...
حسین از امرای کرت. میرخواند آرد: بعد از
معاودت امیر قزغن، کار ملک حسین روی به
تراجع نهاد... و امراء غور بر او استیلا یافته،...
کار بجایی رسید که بعضی از آن طایفه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) میرزا. منشی تقی خان درانی
حاکم طاغی کرمان که به دست همان تقی خان
به اقبح وجهی کشته شد. و رجوع بتاریخ
وزیری ص ۳۲۷ و ۳۲۹ شود.
حاکم طاغی کرمان که به دست همان تقی خان
به اقبح وجهی کشته شد. و رجوع بتاریخ
وزیری ص ۳۲۷ و ۳۲۹ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) میرزا. از شعرای پارسی گوی
مقیم هندوستان، خواهرزادهٔ خواجه حسن
ثنایی است... طبعش بد نیست و این بیت از
اوست:
چنان مستغرق کفرم که گر تسبیح زاهد را
بخاطر بگذرانم رشتهٔ زنار میگردد.
(تذکرهٔ مجمع الخواص ص ...
مقیم هندوستان، خواهرزادهٔ خواجه حسن
ثنایی است... طبعش بد نیست و این بیت از
اوست:
چنان مستغرق کفرم که گر تسبیح زاهد را
بخاطر بگذرانم رشتهٔ زنار میگردد.
(تذکرهٔ مجمع الخواص ص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) میرزا. در ایام سلطنت نادرشاه
افشار کلانتر لارستان بوده است و در سال
۱۱۴۶ هـ . ق. طغیان کرده ولی بدستور نادر
بوسیلهٔ حکام کرمان و فارس منکوب و
فراری شد. رجوع به حواشی تاریخ کرمان چ ...
افشار کلانتر لارستان بوده است و در سال
۱۱۴۶ هـ . ق. طغیان کرده ولی بدستور نادر
بوسیلهٔ حکام کرمان و فارس منکوب و
فراری شد. رجوع به حواشی تاریخ کرمان چ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) (... واعظ) حاجی ملا باقر
واعظ از مشاهیر فضلا و وعاظ دورهٔ
ناصرالدین شاه و مؤلف کتاب نفیس
«جنةالنعیم فی احوال السید عبدالعظیم» در
شرح حال حضرت عبدالعظیم مدفون در شهر
ری است. مرحوم حاجی ملاباقر غالباً در
مدرسهٔ خازن ...
واعظ از مشاهیر فضلا و وعاظ دورهٔ
ناصرالدین شاه و مؤلف کتاب نفیس
«جنةالنعیم فی احوال السید عبدالعظیم» در
شرح حال حضرت عبدالعظیم مدفون در شهر
ری است. مرحوم حاجی ملاباقر غالباً در
مدرسهٔ خازن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) از شعرای پارسی گوی و از
سادات یزد بود. از اوست:
آن شب که بلا بر این ستمکش بارد
از دیدهٔ شب شراب بی غش بارد
در گریه ندیده ای بدین بوالعجبی
کز دیده بجای آب، آتش بارد.
(از قاموس ...
سادات یزد بود. از اوست:
آن شب که بلا بر این ستمکش بارد
از دیدهٔ شب شراب بی غش بارد
در گریه ندیده ای بدین بوالعجبی
کز دیده بجای آب، آتش بارد.
(از قاموس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ ] (اِخ) چای. رودی است در آناطولی
که از دهستان دمیرچی طاغ سرچشمه میگیرد
و از ولایت سنجاق و صاروخان میگذرد
آنگاه وارد خلیج چاندارلی میشود. این رود
را در قدیم قایقوس می نامیده اند. (از
قاموس الاعلام ترکی ج ۲ ...
که از دهستان دمیرچی طاغ سرچشمه میگیرد
و از ولایت سنجاق و صاروخان میگذرد
آنگاه وارد خلیج چاندارلی میشود. این رود
را در قدیم قایقوس می نامیده اند. (از
قاموس الاعلام ترکی ج ۲ ...
Bâkır - باقر other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.