Bârî - باری
The entry is a dictionary list for the word Bârî - باری
باری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع ص) باری ء. آفریدگار. (مهذب
الاسماء) (منتهی الارب). ج، بِراء. (منتهی
الارب). خالق. (اقرب الموارد). آفریننده.
(ترجمان علامهٔ جرجانی ص ۲۴). خالق و
آفریننده: باری تعالی به بندگان خود رحیم
است. در این صورت لفظ مذکور عربی و اسم ...
الاسماء) (منتهی الارب). ج، بِراء. (منتهی
الارب). خالق. (اقرب الموارد). آفریننده.
(ترجمان علامهٔ جرجانی ص ۲۴). خالق و
آفریننده: باری تعالی به بندگان خود رحیم
است. در این صورت لفظ مذکور عربی و اسم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ق) البته. حتماً. ناچار و لاجرم. (ناظم
الاطباء):
فرمان کنی یا نکنی ترسم
بر خویشتن ظفر ندهی باری.رودکی.
ایا بلایه اگر کار کرد پنهان بود
کنون توانی باری خشوک پنهان کرد.
رودکی.باری از این شهر بیرون رویم تا مگر ما
بِنَمیریم. (ترجمهٔ تفسیر ...
الاطباء):
فرمان کنی یا نکنی ترسم
بر خویشتن ظفر ندهی باری.رودکی.
ایا بلایه اگر کار کرد پنهان بود
کنون توانی باری خشوک پنهان کرد.
رودکی.باری از این شهر بیرون رویم تا مگر ما
بِنَمیریم. (ترجمهٔ تفسیر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص نسبی) منسوب و متعلق به بار.
(ناظم الاطباء). منسوب به بار: قاطر حیوان
باری است . در این صورت همان لفظ بار
(بمعنی حمل) است که یاء نسبت به آن ملحق
گشته. (از فرهنگ نظام). ستور باری مقابل،
سواری. اسب ...
(ناظم الاطباء). منسوب به بار: قاطر حیوان
باری است . در این صورت همان لفظ بار
(بمعنی حمل) است که یاء نسبت به آن ملحق
گشته. (از فرهنگ نظام). ستور باری مقابل،
سواری. اسب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص نسبی) (منسوب به بار
MMM بارگاه) بر ملوک و سلاطین
اطلاق کنند. (برهان). شاه. شاهزاده. (دِمزن).
MMM بارگاه) بر ملوک و سلاطین
اطلاق کنند. (برهان). شاه. شاهزاده. (دِمزن).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) دیوار و قلعه و حصار شهر باشد.
(برهان) (دِمزن) (ناظم الاطباء). بارو و باری
حصار باشد. (رشیدی). در آنندراج «باری»
بمعنی دیوار حصار آمده است بمعنی بارو
باشد. (جهانگیری). بارو. سور و قلعه.
(دِمزن). برج و حصار که بارو نیز گویند.
(شعوری ج ...
(برهان) (دِمزن) (ناظم الاطباء). بارو و باری
حصار باشد. (رشیدی). در آنندراج «باری»
بمعنی دیوار حصار آمده است بمعنی بارو
باشد. (جهانگیری). بارو. سور و قلعه.
(دِمزن). برج و حصار که بارو نیز گویند.
(شعوری ج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص) باریک بود. عنصری
گوید:
رای داناسر سخن ساریست نیک بشنو که این سخن باری است.
(فرهنگ اسدی چ عباس اقبال ص ۵۱۹).
(حاشیهٔ فرهنگ اسدی خطی
نخجوانی).
و گویا مخفف باریک
است.
گوید:
رای داناسر سخن ساریست نیک بشنو که این سخن باری است.
(فرهنگ اسدی چ عباس اقبال ص ۵۱۹).
(حاشیهٔ فرهنگ اسدی خطی
نخجوانی).
و گویا مخفف باریک
است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ی ی ] (معرب، اِ) بوریاء. بوری.
باریاء. حصیر بافته. (آنندراج). بوریا. (مهذب
الاسماء). حصیر بافته و بوریاء. جوالیقی، ذیل
کلمهٔ بوریاء بنقل از ابن قتیبه آرد: بوریاء
فارسی و باری و بوری عربیست و محشی
«المعرب» می نویسد: صاحب قاموس ...
باریاء. حصیر بافته. (آنندراج). بوریا. (مهذب
الاسماء). حصیر بافته و بوریاء. جوالیقی، ذیل
کلمهٔ بوریاء بنقل از ابن قتیبه آرد: بوریاء
فارسی و باری و بوری عربیست و محشی
«المعرب» می نویسد: صاحب قاموس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع ص) (نعت فاعلی از بری) تراشندهٔ
تیر. (اقرب الموارد). تراشنده. (ناظم
الاطباء):
مواظب الخمس لا وقاتها
منقطع فی خدمةالباری.
صفت قلم است و از خمس صلوات خمس
مراد نیست بلکه پنج انگشت را خواهد و از
باری خدای تعالی را ...
تیر. (اقرب الموارد). تراشنده. (ناظم
الاطباء):
مواظب الخمس لا وقاتها
منقطع فی خدمةالباری.
صفت قلم است و از خمس صلوات خمس
مراد نیست بلکه پنج انگشت را خواهد و از
باری خدای تعالی را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) واحد فشار است در دستگاه
S.G.C و آن فشاری است که نیروئی برابر
یک دین بر سطحی معادل یک سانتیمتر
مربع وارد می آورد.
S.G.C و آن فشاری است که نیروئی برابر
یک دین بر سطحی معادل یک سانتیمتر
مربع وارد می آورد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص نسبی) منسوب به بار، که دهی
است به نیشابور. (سمعانی). رجوع به بار و
معجم البلدان شود.
است به نیشابور. (سمعانی). رجوع به بار و
معجم البلدان شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ی ی ] (ص نسبی) منسوب به بارهٔ
شام یا اقلیمی از اعمال جزیره. (از معجم
البلدان). رجوع به باره شود.
شام یا اقلیمی از اعمال جزیره. (از معجم
البلدان). رجوع به باره شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) ابوعلی حسین بن (کذا) نصر
باری (منسوب به بار نیشابور) از محدثان بود.
از فضل بن احمد رازی از سلیمان بن سلمهٔ
حمصی روایت کرد و ابوبکربن ابوالحسین بن
حیری از وی روایت دارد. وفات او بعد از
سال ۳۳۰ ...
باری (منسوب به بار نیشابور) از محدثان بود.
از فضل بن احمد رازی از سلیمان بن سلمهٔ
حمصی روایت کرد و ابوبکربن ابوالحسین بن
حیری از وی روایت دارد. وفات او بعد از
سال ۳۳۰ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) عبداللََّه بن محمدبن حباب بن
هیثم بن محمدبن ربیع بن خالدبن سعدان.
معروف به باری بنا بگفتهٔ امیر ابونصربن
ماکولا از مردم بار نیشابور نیست. (از معجم
البلدان).
هیثم بن محمدبن ربیع بن خالدبن سعدان.
معروف به باری بنا بگفتهٔ امیر ابونصربن
ماکولا از مردم بار نیشابور نیست. (از معجم
البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از دهستان انزل بخش
حومهٔ شهرستان ارومیه که در ۵۴ هزارگزی
شمال ارومیه و ۳ هزارگزی خاور شوسهٔ
ارومیه به سلماس در دامنه قرار دارد هوایش
معتدل است و ۳۵۷ تن سکنه دارد. آبش از
چشمه و قنات ...
حومهٔ شهرستان ارومیه که در ۵۴ هزارگزی
شمال ارومیه و ۳ هزارگزی خاور شوسهٔ
ارومیه به سلماس در دامنه قرار دارد هوایش
معتدل است و ۳۵۷ تن سکنه دارد. آبش از
چشمه و قنات ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی به بغداد. (ناظم الاطباء).
قریه ای است از اعمال کلواذا از نواحی بغداد و
در آن بوستانها و گردشگاه هایی بود که مردم
بیکاره و اهل تفریح بدانجا میرفتند. حسین بن
ضحاک خلیع گوید:
احب الفی ء من نخلات ...
قریه ای است از اعمال کلواذا از نواحی بغداد و
در آن بوستانها و گردشگاه هایی بود که مردم
بیکاره و اهل تفریح بدانجا میرفتند. حسین بن
ضحاک خلیع گوید:
احب الفی ء من نخلات ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام قصبه ای است در هندوستان
(برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). نام
قصبه ای است از ملک هندوستان که چندین
ده بدو متعلق است. (جهانگیری). قصبه ای
است معروف حوالی آگر... (رشیدی: باره). نام
قصبه ای بود از ...
(برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). نام
قصبه ای است از ملک هندوستان که چندین
ده بدو متعلق است. (جهانگیری). قصبه ای
است معروف حوالی آگر... (رشیدی: باره). نام
قصبه ای بود از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام شهر مرکزی ایالتی بهمین نام
که در جنوب ایتالیا در ساحل دریای
آدریاتیک واقع است و مؤلف قاموس
الاعلام ترکی آرد: یکی از بلاد قدیمی است و
نام باستانیش باریوم میباشد و در اوایل قرن
سوم ...
که در جنوب ایتالیا در ساحل دریای
آدریاتیک واقع است و مؤلف قاموس
الاعلام ترکی آرد: یکی از بلاد قدیمی است و
نام باستانیش باریوم میباشد و در اوایل قرن
سوم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ق .)1 - یک بار، به هر حال ، در هرصورت . 2 - دست کم ، حداقل . ؛ ~ به هر جهت به
هر نحو که باشد، هرطور که پیش آید.
هر نحو که باشد، هرطور که پیش آید.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص نسب .) 1 - منسوب به بار، آن چه که برای حمل بار به کار رود: اتومبیل باری ، اسب
باری . 2 - سنگین ، گران .
باری . 2 - سنگین ، گران .
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir
aşılqa(izah: daşırqa. daşıt. yükləməyə, yük daşımağa özəl arac. (- aşılqa mal: aşıma mal: yük heyvanı))
Bârî - باری other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.