bacı - باجی
The entry is a dictionary list for the word bacı - باجی
باجی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص نسبی) لفظ فارسی است بمعنی
خراجی و باج دهنده. (غیاث). باجگزار.
(آنندراج). || (اِ) باج و خراج
نامعین. (ناظم الاطباء).
خراجی و باج دهنده. (غیاث). باجگزار.
(آنندراج). || (اِ) باج و خراج
نامعین. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ترکی، اِ) در ترکی بمعنی خواهر و
همشیره. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
خواهر (خراسان). از ثقات ایران مسموع شده
که این لفظ مخصوص خطاب بخواهر است نه
مرادف آن، چنانکه بعضی گمان برده اند.
اشرف گوید:
بر تو زیبد که خراج از همه ...
همشیره. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
خواهر (خراسان). از ثقات ایران مسموع شده
که این لفظ مخصوص خطاب بخواهر است نه
مرادف آن، چنانکه بعضی گمان برده اند.
اشرف گوید:
بر تو زیبد که خراج از همه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(هندی، اِ) لفظ هندی بمعنی حصهٔ
طعام که بتقریب شادی یا ماتم بخانهٔ مردم
میفرستند. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
|| شوره. (ناظم الاطباء). القرف،
شوره. (الفاظ الادویهٔ هندی).
طعام که بتقریب شادی یا ماتم بخانهٔ مردم
میفرستند. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
|| شوره. (ناظم الاطباء). القرف،
شوره. (الفاظ الادویهٔ هندی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جی ی ] (ص نسبی) منسوبست به
باجه که جایگاهی است از نواحی افریقا در
دومنزلی تونس. (سمعانی). منسوبست به
باجه که نام دو قصبه واقع در افریقاست.
(قاموس الاعلام ترکی ج ۲).
|| منسوبست به باجه ...
باجه که جایگاهی است از نواحی افریقا در
دومنزلی تونس. (سمعانی). منسوبست به
باجه که نام دو قصبه واقع در افریقاست.
(قاموس الاعلام ترکی ج ۲).
|| منسوبست به باجه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (الباجی) (القاضی) (۴۰۳ -
۴۷۴ هـ . ق.) ابوالولید سلیمان بن خلف بن
سعدبن ایوب بن وارث التجیبی المالکی
الاندلسی الباجی. وی از علما و حفاظ اندلس
بود و در مشرق اندلس ساکن میبود و در
حدود ...
۴۷۴ هـ . ق.) ابوالولید سلیمان بن خلف بن
سعدبن ایوب بن وارث التجیبی المالکی
الاندلسی الباجی. وی از علما و حفاظ اندلس
بود و در مشرق اندلس ساکن میبود و در
حدود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جی ی ] (اِخ) علی بن محمدبن
عبدالرحمان باجی ملقب به علاءالدین (۶۳۱
- ۷۱۴ هـ . ق./ ۱۲۳۴ -۱۳۱۵م.). عالم علم
اصول و منطق و از مردم مصر. وی در عصر
خود در ...
عبدالرحمان باجی ملقب به علاءالدین (۶۳۱
- ۷۱۴ هـ . ق./ ۱۲۳۴ -۱۳۱۵م.). عالم علم
اصول و منطق و از مردم مصر. وی در عصر
خود در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جی ی ] (اِخ) ابومروان محمدبن
احمدبن عبدالملک لخمی باجی. رجوع به
ابومروان محمد در همین لغت نامه و رجوع به
عیون الانباء ج ۲ صص ۶۷ -۶۸ شود.
احمدبن عبدالملک لخمی باجی. رجوع به
ابومروان محمد در همین لغت نامه و رجوع به
عیون الانباء ج ۲ صص ۶۷ -۶۸ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جی ی ] (اِخ) عبدالعزیز مسلمةبن
الباجی. اصل وی از مردم باجهٔ مغرب و از
بزرگان و اعیان اندلس بشمار و معروف به
ابن الحفید است. وی در طب و ادب شهرتی
بسزا داشت و او را شعری نیکو ...
الباجی. اصل وی از مردم باجهٔ مغرب و از
بزرگان و اعیان اندلس بشمار و معروف به
ابن الحفید است. وی در طب و ادب شهرتی
بسزا داشت و او را شعری نیکو ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابومحمد، محمدبن عبداللََّه بن
محمدبن علی باجی اندلسی. اصلش از باجهٔ
افریقاست. در اشبیلیه سکونت گزید.
ابوموسی محمدبن عمر حافظ اصفهانی و
ابوبکر حازمی در «فیصل» فرزند او ابوعمر
احمدبن عبداللََّه را باین شهر نسبت داده است.
اما ابوالفضل محمدبن طاهر او را ...
محمدبن علی باجی اندلسی. اصلش از باجهٔ
افریقاست. در اشبیلیه سکونت گزید.
ابوموسی محمدبن عمر حافظ اصفهانی و
ابوبکر حازمی در «فیصل» فرزند او ابوعمر
احمدبن عبداللََّه را باین شهر نسبت داده است.
اما ابوالفضل محمدبن طاهر او را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) محمدبن ابی معتوج، از مردم
باجةالزیت در ساحل و از خرهٔ رصفه است.
در آن نشو و نما کرده و از شاگردان محمدبن
سعید ابروطی بوده است. حاضرجواب و
بدیهه گو و شجاع بود و در حق ابوحاتم زینی
و ...
باجةالزیت در ساحل و از خرهٔ رصفه است.
در آن نشو و نما کرده و از شاگردان محمدبن
سعید ابروطی بوده است. حاضرجواب و
بدیهه گو و شجاع بود و در حق ابوحاتم زینی
و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابوالولیدبن فرضی. رجوع به
ابوفرضی و عبداللََّه بن یوسف بن نصر، معجم
البلدان و فهرست الحلل السندسیه ج ۲ و
سمعانی ورق ۵۷ الف شود.
ابوفرضی و عبداللََّه بن یوسف بن نصر، معجم
البلدان و فهرست الحلل السندسیه ج ۲ و
سمعانی ورق ۵۷ الف شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابوحفص عمربن محمودبن
غلاب مقری باجی. ابوطاهر سلفی گوید: از
باجهٔ افریقا و اهل قرآن و صالح بود. مولدش
را پرسیدم گفت رجب ۴۳۴ هـ . ق. بباجةالقمح
بود نه در باجهٔ اندلس، و در صفر ۵۲۰
درگذشت. (از معجم ...
غلاب مقری باجی. ابوطاهر سلفی گوید: از
باجهٔ افریقا و اهل قرآن و صالح بود. مولدش
را پرسیدم گفت رجب ۴۳۴ هـ . ق. بباجةالقمح
بود نه در باجهٔ اندلس، و در صفر ۵۲۰
درگذشت. (از معجم ...
Next Words
Words according to the Latin alphabet.