Hâr - هار
The entry is a dictionary list for the word Hâr - هار
هار Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
devirmek; düşmek
Arapça - Türkçe sözlük
هارَ
1. düşmek
Anlamı: yer çekiminin etkisiyle boşlukta, yukarıdan aşağıya inmek
2. devirmek
Anlamı: ayakta vaya dik duran bir şeyi düşürmek
Farsça - Türkçe sözlük
kuduz
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) در سانسکریت هاره (مروارید،
حلقهٔ مروارید، گردن بند) از ریشهٔ «هره»(بردن، پوشیدن، گرفتن). پشتو «هار»
(گردن بند، حلقه). هار، رشتهٔ مروارید
بود:
از آن قبل را کردند هار ...
حلقهٔ مروارید، گردن بند) از ریشهٔ «هره»(بردن، پوشیدن، گرفتن). پشتو «هار»
(گردن بند، حلقه). هار، رشتهٔ مروارید
بود:
از آن قبل را کردند هار ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع ص) (از «هـ ور») بنای شکسته. (از
اقرب الموارد). افتاده. (غیاث اللغات). بارهٔ
افتاده. (دهار). منهدم شونده. در اصل هائر
است عین او را که همزه است و در اصل واو
بود حذف کردند، خلاف قیاس مثل شاک نه
مقلوب هائر ...
اقرب الموارد). افتاده. (غیاث اللغات). بارهٔ
افتاده. (دهار). منهدم شونده. در اصل هائر
است عین او را که همزه است و در اصل واو
بود حذف کردند، خلاف قیاس مثل شاک نه
مقلوب هائر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(هندی، اِ) اصطلاح شعری هندوان که
بدان پربت (یعنی کوه) و هارورس نیز گویند.
(ماللهند ص ۱۴ و ۶۷).
بدان پربت (یعنی کوه) و هارورس نیز گویند.
(ماللهند ص ۱۴ و ۶۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) رابرت. شیمی دان آمریکایی که
در سال ۱۷۸۱ در فیلادلفیا متولد شد و به
سال ۱۸۵۸ م. در همان شهر درگذشت. بیش
از سی سال در دانشگاه پنسیلوانیا به
تدریس شیمی پرداخت. وی نخستین کسی
بود که به ...
در سال ۱۷۸۱ در فیلادلفیا متولد شد و به
سال ۱۸۵۸ م. در همان شهر درگذشت. بیش
از سی سال در دانشگاه پنسیلوانیا به
تدریس شیمی پرداخت. وی نخستین کسی
بود که به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ.) 1 - سگ گزنده که گرفتار بیماری هاری باشد. 2 - جانور درنده . (مطلقاً)
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص .) 1 - گوشت گندیده و بدبوی . 2 - فضلة انسان و حیوان . 3 - سرگین .
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
هارَ: هَدَمَ
to pull down, tear down, demolish, raze, wreck, destroy
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
هَارَ
п. I
у هَؤُورٌ هَوْرٌ
1) рушиться, обрушиваться, валиться, падать
2) разрушать, сносить (здание) ; сваливать, повергать
II
هَارٍ
ж. هَارِيَةٌ
разваливающийся
Hâr - هار other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.