musalli - مصلی
The entry is a dictionary list for the word musalli - مصلی
مصلی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ لا ] (ع اِ) پایدام. (يادداشت
مؤلف). پادام. ج، مصالی. (مهذبالاسماء).
مؤلف). پادام. ج، مصالی. (مهذبالاسماء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ صَلْ لی ] (ع ص) نمازگزار.
(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظمالاطباء).
نمازکننده. (مهذبالاسماء). نمازگزارنده.
(غياث). نمازخوان. (يادداشت مؤلف).
|| درود بر نبی فرستنده. (آنندراج) (غياث).
صلواتفرستنده. درودخوان. (يادداشت
مؤلف):
مصلياً علی النبی المصطفی.ابنمالک.
|| دومين اسب رهان. (منتهی الارب)
(ناظمالاطباء). نام اسب دوم از ده ...
(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظمالاطباء).
نمازکننده. (مهذبالاسماء). نمازگزارنده.
(غياث). نمازخوان. (يادداشت مؤلف).
|| درود بر نبی فرستنده. (آنندراج) (غياث).
صلواتفرستنده. درودخوان. (يادداشت
مؤلف):
مصلياً علی النبی المصطفی.ابنمالک.
|| دومين اسب رهان. (منتهی الارب)
(ناظمالاطباء). نام اسب دوم از ده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ صَلْ لا ] (ع اِ) موضع نماز و دعا.
ج، مصليات. (ناظمالاطباء). نمازگاه و جای
نماز گزاردن. (آنندراج) (غياث). نمازگاه.
(دهار). جای نماز. آن جای که در آن نماز
گزارند. (يادداشت مؤلف). و رجوع به مصلا
شود: چون حضرت خواجه از مصلی
بيامدند ...
ج، مصليات. (ناظمالاطباء). نمازگاه و جای
نماز گزاردن. (آنندراج) (غياث). نمازگاه.
(دهار). جای نماز. آن جای که در آن نماز
گزارند. (يادداشت مؤلف). و رجوع به مصلا
شود: چون حضرت خواجه از مصلی
بيامدند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ صَلْ لا ] (اِخ) عيدگاه شيراز.
(ناظمالاطباء). عيدگاه شيراز که آن جای
بغايت خوش و خرم و سيرگاه است. (از
غياث) (آنندراج). مصلا: با تنی چند از
خاصان به مصلای شيراز بيرون رفت.
(گلستان).
ميان جعفرآباد و مصلا۱عبيرآميز میآيد شمالش.حافظ.
بده ساقی می باقی که ...
(ناظمالاطباء). عيدگاه شيراز که آن جای
بغايت خوش و خرم و سيرگاه است. (از
غياث) (آنندراج). مصلا: با تنی چند از
خاصان به مصلای شيراز بيرون رفت.
(گلستان).
ميان جعفرآباد و مصلا۱عبيرآميز میآيد شمالش.حافظ.
بده ساقی می باقی که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ لیی ]۳ (ع ص) در آتش افکنده
شده و بريانشده. (از اقرب الموارد).
بريانشده و کبابشده و در آتش افکنده شده
و برشتهشده و سوختهشده. (ناظمالاطباء).
شده و بريانشده. (از اقرب الموارد).
بريانشده و کبابشده و در آتش افکنده شده
و برشتهشده و سوختهشده. (ناظمالاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(مُ صَ ل لا) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای نماز خواندن . 2 - جایی که مردم در عید فطر و
قربان در آن نماز گزارند.
قربان در آن نماز گزارند.