büzurk - بزرگ
The entry is a dictionary list for the word büzurk - بزرگ
بزرگ Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
kocaman
Farsça - Türkçe sözlük
büyük
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ رَ ] (اِ) بزرک. تخم کتان. (ناظم
الاطباء). دانه ایست که از آن روغن چراغ
گیرند و بعربی کتان گویند. (آنندراج) (غیاث
اللغات). رجوع به بزرک شود.
الاطباء). دانه ایست که از آن روغن چراغ
گیرند و بعربی کتان گویند. (آنندراج) (غیاث
اللغات). رجوع به بزرک شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ زُ ] (ص) ضد خرد. (شرفنامهٔ
منیری). ضد کوچک. (آنندراج). نقیض
کوچک. (ناظم الاطباء) (برهان). مقابل
کوچک، چنانکه کلان مقابل خرد و درشت
مقابل ریز و کبیر مقابل صغیر. مقابل خرد.
اکبر. جلیل. ضخم. (یادداشت بخط دهخدا).
عَبَنبل. نعند. (منتهی ...
منیری). ضد کوچک. (آنندراج). نقیض
کوچک. (ناظم الاطباء) (برهان). مقابل
کوچک، چنانکه کلان مقابل خرد و درشت
مقابل ریز و کبیر مقابل صغیر. مقابل خرد.
اکبر. جلیل. ضخم. (یادداشت بخط دهخدا).
عَبَنبل. نعند. (منتهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ زُ ] (اِخ) لقب خواجه نظام الملک.
(تاج العروس از یادداشت دهخدا). لقب
محدث جلیل نظام الملک حسن بن علی بن
اسحاق بن عباس طوسی، مکنی به ابوعلی،
صاحب نظامیهٔ بغداد، متوفی در سنهٔ ۴۵۸
هـ . ق. (یادداشت بخط ...
(تاج العروس از یادداشت دهخدا). لقب
محدث جلیل نظام الملک حسن بن علی بن
اسحاق بن عباس طوسی، مکنی به ابوعلی،
صاحب نظامیهٔ بغداد، متوفی در سنهٔ ۴۵۸
هـ . ق. (یادداشت بخط ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ زُ ] (اِخ) (میرزا... قائم مقام) پدر
میرزا ابوالقاسم قائم مقام موسوم به میرزا
عیسی و مشهور به میرزا بزرگ. وزیر
فتحعلی شاه قاجار و از ادیبان و منشیان عصر
خود بود. و رجوع به سبک شناسی ج ۳ و
فهرست آن، ...
میرزا ابوالقاسم قائم مقام موسوم به میرزا
عیسی و مشهور به میرزا بزرگ. وزیر
فتحعلی شاه قاجار و از ادیبان و منشیان عصر
خود بود. و رجوع به سبک شناسی ج ۳ و
فهرست آن، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ زُ ] (اِخ) ابن شهریار. ناخدا،
سیاح و رحاله و دریانوردی ایرانی از مردم
رامهرمز که در سدهٔ سوم هجری میزیسته
است. او راست: عجائب الهند بره و بحره و
جزائره. این کتاب در لیدن و مصر بطبع رسیده ...
سیاح و رحاله و دریانوردی ایرانی از مردم
رامهرمز که در سدهٔ سوم هجری میزیسته
است. او راست: عجائب الهند بره و بحره و
جزائره. این کتاب در لیدن و مصر بطبع رسیده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(بُ زُ) (ص .) 1 - دارای حجم ، وسعت یا کمیت زیاد. 2 - برجسته ، نمایان . 3 - بالغ
، بزرگسال . 4 - دارای سن بیشتر. 5 - عنوان احترام آمیز برای پدر، مادر، دایی و...
6 - رییس ، پیشوا.
، بزرگسال . 4 - دارای سن بیشتر. 5 - عنوان احترام آمیز برای پدر، مادر، دایی و...
6 - رییس ، پیشوا.
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
ciężki; dodatek; dodatkowy; dojrzewać; doniosły; dopłata; dorosły; dostojny; duży; główny; godny; grób; gruby; masywny; mogiła; nadzwyczajny; obszerny; oddzielnie; oddzielny; ogromny; olbrzymi; pełnoletni; ponury; poważny; przywódca; rozległy; specjalny; statysta; szczytny; szeroki; świetny; ważny; wielki; wódz; wybitny; wysoki; znaczny; znakomity; znamienity