Efser - افسر
The entry is a dictionary list for the word Efser - افسر
افسر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِ) تاج و کلاه پادشاهان.
(ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). تاجی
از ابریشم مکلل با جواهر. (از حاشیهٔ فرهنگ
اسدی نخجوانی) (اوبهی). تاج. (دهار)
(مجمع الفرس اسدی) (مؤید الفضلاء) (از
منتهی الارب) (شرفنامهٔ منیری). تاج
پادشاهان که بعربی ...
(ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). تاجی
از ابریشم مکلل با جواهر. (از حاشیهٔ فرهنگ
اسدی نخجوانی) (اوبهی). تاج. (دهار)
(مجمع الفرس اسدی) (مؤید الفضلاء) (از
منتهی الارب) (شرفنامهٔ منیری). تاج
پادشاهان که بعربی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِ) این کلمه را فرهنگستان
بجای لغت صاحبمنصب لشکری وضع کرده
است که صاحب درجهٔ نظامی باشد.
بجای لغت صاحبمنصب لشکری وضع کرده
است که صاحب درجهٔ نظامی باشد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) یکی از شعرا و ادبای
مشهور مشهد بود و رسالهٔ معروفی در معما
دارد. از او است:
میکنم دیوانگی تا بر سرم غوغا شود
شاید از بهر تماشا آن پری پیدا شود.
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ...
مشهور مشهد بود و رسالهٔ معروفی در معما
دارد. از او است:
میکنم دیوانگی تا بر سرم غوغا شود
شاید از بهر تماشا آن پری پیدا شود.
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) یکی از شعرای
فارسی زبان ایران که در هند میزیست. وی
پسر میرسنجر کاشی است و از او است:
کسی که پاس مراد دو کون میدارد
برهنه ایست که پوشیده پیش و پس بدو دست.
و رجوع ...
فارسی زبان ایران که در هند میزیست. وی
پسر میرسنجر کاشی است و از او است:
کسی که پاس مراد دو کون میدارد
برهنه ایست که پوشیده پیش و پس بدو دست.
و رجوع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) از شعرای فارسی زبان که
بدربار عالمگیر پادشاه درآمد و لقب
معززخان یافت و در بنگاله درگذشت. از او
است:
نمیخواهم که گردد ناخن من بند در جائی
مگر خاری برآرم گاه گاهی از کف پائی.
و ...
بدربار عالمگیر پادشاه درآمد و لقب
معززخان یافت و در بنگاله درگذشت. از او
است:
نمیخواهم که گردد ناخن من بند در جائی
مگر خاری برآرم گاه گاهی از کف پائی.
و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ سَ ] (اِخ) باقرعلی خان. یکی از
شعرای دورهٔ صفوی است که بهندوستان
مهاجرت کرد و در حیدرآباد درگذشت. از
اشعار او است:
امروز میرود بگلستان نگار ما
از دست میرود دل بی اختیار ما.
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
شعرای دورهٔ صفوی است که بهندوستان
مهاجرت کرد و در حیدرآباد درگذشت. از
اشعار او است:
امروز میرود بگلستان نگار ما
از دست میرود دل بی اختیار ما.
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اَ سَ) ( اِ.) کسی که در ارتش درجه اش از ستوان به بالا باشد، صاحب منصب .
Efser - افسر other entries
Next Words