maş - ماش
The entry is a dictionary list for the word maş - ماش
ماش Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
piyade; yaya; yürüyen
Arapça - Türkçe sözlük
ماشٍ
1. piyade
Anlamı: yaya
2. yürüyen
Anlamı: gezen
3. yaya
Anlamı: yürüyen kimse
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) غلهٔ سبزرنگ و مدور طولانی و
کوچک. (ناظم الاطباء). دانه ای است خرد و
مدور که آن را در باها و پلاو پخته خورند.
معرب آن مَجّ است. اَقطِن. (یادداشت به خط
مرحوم دهخدا). دانه ای است و آن معرب یا
مولد است. ...
کوچک. (ناظم الاطباء). دانه ای است خرد و
مدور که آن را در باها و پلاو پخته خورند.
معرب آن مَجّ است. اَقطِن. (یادداشت به خط
مرحوم دهخدا). دانه ای است و آن معرب یا
مولد است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(معرب، اِ) دانه ای است معروف...
(منتهی الارب). غله ای است که در هند اسبان
را می خورانند و آدمیان نیز خورند و برگ او
را آفتاب پرست گویند. (آنندراج). یک نوع
غله که به فارسی نیز ماش گویند. (ناظم
الاطباء). دانه ...
(منتهی الارب). غله ای است که در هند اسبان
را می خورانند و آدمیان نیز خورند و برگ او
را آفتاب پرست گویند. (آنندراج). یک نوع
غله که به فارسی نیز ماش گویند. (ناظم
الاطباء). دانه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) یکی از بنی آرام است که ماشک
نیز خوانده شده است و گمان چنان است که
وی در کوه ماسیوس که همان قراجابغلر و در
نزدیکی شمال الجزیره واقع است سکونت
می داشته. (قاموس کتاب مقدس).
نیز خوانده شده است و گمان چنان است که
وی در کوه ماسیوس که همان قراجابغلر و در
نزدیکی شمال الجزیره واقع است سکونت
می داشته. (قاموس کتاب مقدس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سنس . ] (اِ.)گیاهی است از تیرة پروانه - واران که دارای برخی گونه های پایاست .
انواع بسیار از این گیاه وجود دارد و غالباً همراه یکی از غلات (گندم ، جو) کاشته
می شود. برگ ها و ساقه اش علوفة خوبی جهت دام ها هستند و دانه هایش در اغذیه مصرف
می شود.
انواع بسیار از این گیاه وجود دارد و غالباً همراه یکی از غلات (گندم ، جو) کاشته
می شود. برگ ها و ساقه اش علوفة خوبی جهت دام ها هستند و دانه هایش در اغذیه مصرف
می شود.
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
ماشٍ (الماشِي): راجِل
walking, going on foot; pedestrian, walker
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
ماشٍ: جُنْدِيّ مِنَ المُشَاة
infantryman, infantry soldier, foot soldier
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
مَاشٌ
бот. маш
II
مَاشٍ
ж. مَاشِيَّةٌ мн. مُشَاةٌ
1. идущий пешком, пеший; على الماشى на ходу (напр. есть) ; 2. пешеход; мн. пехота; مشاة البحريّة морская пехота; * لا يزال على الماشى он всё ещё не имеет работы