lori - لوری
The entry is a dictionary list for the word lori - لوری
لوری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص نسبی، اِ) لولی. کولی. زط.
غربال بند. حَرامی. غربتی. غَرَه چی. قرشمال.
توشمال. سوزمانی. قَره چی. چینگانه. فیج.
نام طایفه ای است که بازی گری و سرائیدن به
کوچه ها پیشهٔ ایشان باشد. (غیاث).
سرودگوی و گدای کوچه ها. نام طایفه ای است ...
غربال بند. حَرامی. غربتی. غَرَه چی. قرشمال.
توشمال. سوزمانی. قَره چی. چینگانه. فیج.
نام طایفه ای است که بازی گری و سرائیدن به
کوچه ها پیشهٔ ایشان باشد. (غیاث).
سرودگوی و گدای کوچه ها. نام طایفه ای است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) شهری از بلاد مشرق دریاچهٔ
ایروان که به دست جلال الدین منکبرنی فتح
شد. (تاریخ مغول ص ۱۲۸).
ایروان که به دست جلال الدین منکبرنی فتح
شد. (تاریخ مغول ص ۱۲۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ.) 1 - کولی ، غربتی . 2 - نوازنده ، خواننده . 3 - خوره ، جذام .