Kıs - قس
The entry is a dictionary list for the word Kıs - قس
قس Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
keşiş; papaz
Arapça - Türkçe sözlük
قَسّ
1. keşiş
Anlamı: hristiyanlarda rahip, papaz, karabaş
2. papaz
Anlamı: hrıstiyan din adamı
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ س س ] (ع مص) رنج دادن و آزردن
به سخن زشت. (منتهی الارب) (اقرب
الموارد). گویند: قسّهم قسّاً؛ رنج داد و آزرده
کرد ایشان را به سخن زشت. (منتهی الارب).
|| سخن چینی ...
به سخن زشت. (منتهی الارب) (اقرب
الموارد). گویند: قسّهم قسّاً؛ رنج داد و آزرده
کرد ایشان را به سخن زشت. (منتهی الارب).
|| سخن چینی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ س س ] (ع اِ) خداوند شتران که
پیوسته ملازم آنها باشد. (منتهی الارب)
(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مهتر
ترسایان و دانشمند آنها. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). من کان بین الاسقف و الشماس.
(اقرب الموارد). ...
پیوسته ملازم آنها باشد. (منتهی الارب)
(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مهتر
ترسایان و دانشمند آنها. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). من کان بین الاسقف و الشماس.
(اقرب الموارد). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ ] (اِ) لبلاب بی ثمر است. برگش
مشبک و ریزه و شاخش باریک و شرب برگ
و شاخ او مُدِرّ حیض و فرزجهٔ او با عسل
مُخرج جنین و سعوط عصارهٔ او جهت
عفونت خیشوم و آب ...
مشبک و ریزه و شاخش باریک و شرب برگ
و شاخ او مُدِرّ حیض و فرزجهٔ او با عسل
مُخرج جنین و سعوط عصارهٔ او جهت
عفونت خیشوم و آب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ س س ] (ع مص) در پی چیزی شدن
و جستن آن را. || سخن چینی نمودن.
(منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قَسّ
و قُسّ شود.
و جستن آن را. || سخن چینی نمودن.
(منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قَسّ
و قُسّ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ س س ] (ع مص) در پی چیزی شدن
و جستن آن را. || سخن چینی نمودن.
(منتهی الارب). رجوع به قَسّ و قِسّ شود.
و جستن آن را. || سخن چینی نمودن.
(منتهی الارب). رجوع به قَسّ و قِسّ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ س س ] (ع اِ) دانشمند ترسایان.
(السامی فی الاسامی). رجوع به قَسّ و قِسّ
شود. عربی قسیس و سریانی قشیشا (پیر
کاهن) و آرامی قشیشا . (حاشیهٔ برهان آقای
دکتر معین، ذیل «کشیش»، از معجمیات
عربیه
(السامی فی الاسامی). رجوع به قَسّ و قِسّ
شود. عربی قسیس و سریانی قشیشا (پیر
کاهن) و آرامی قشیشا . (حاشیهٔ برهان آقای
دکتر معین، ذیل «کشیش»، از معجمیات
عربیه
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ س س ] (اِخ) موضعی است میان
عریش و قرماء از بلاد مصر، و جامهٔ قسّی
بدان منسوب است. (منتهی الارب).
عریش و قرماء از بلاد مصر، و جامهٔ قسّی
بدان منسوب است. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ س س ] (اِخ) ساحلی است در بلاد
هند. (منتهی الارب). نام جائی است، و در
حدیثی از علی آمده است که رسول خدا (ص)
از پوشیدن جامهٔ قسّی نهی کرد. و در هند بین
نهر وارا شهری است ...
هند. (منتهی الارب). نام جائی است، و در
حدیثی از علی آمده است که رسول خدا (ص)
از پوشیدن جامهٔ قسّی نهی کرد. و در هند بین
نهر وارا شهری است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ س س ] (اِخ) ابن ساعدة. اسقف
نجران است که در بلاغت به وی مثل زنند.
(اقرب الموارد). وی حکیمی بود بلیغ در
عرب و ششصد سال زندگانی نمود (!)، و در
حدیث از او یاد شده است. (از منتهی ...
نجران است که در بلاغت به وی مثل زنند.
(اقرب الموارد). وی حکیمی بود بلیغ در
عرب و ششصد سال زندگانی نمود (!)، و در
حدیث از او یاد شده است. (از منتهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ س س ] (اِخ) لقب عبدالرحمان
عبداللََّه عابد تابعی است، که خاطرش را
به سوی سلامهٔ مغنیه میلی بود. (منتهی
الارب).
عبداللََّه عابد تابعی است، که خاطرش را
به سوی سلامهٔ مغنیه میلی بود. (منتهی
الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(قَ سّ) [ معر. ] (اِ.) 1 - روحانی مسیحی بین اسقف و شماس . 2 - کاهن . ج . قسوس .
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
قُسٌّ
['qusː]
n m
كاهِنٌ m prêtre
◊
قَسُّ الكَنيسَةِ — ministre du culte catholique
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
(قسّ)
II
قَسَّ
п. I
а/у 1 قُسُوسَةٌ
стать священником
III
قَسَّ
п. I
а/у 2 قَسّْ
искать, разыскивать
IV
قَسٌّ
мн. قُسُوسٌ
священник; пастор; настоятель