amberi - عنبری
The entry is a dictionary list for the word amberi - عنبری
عنبری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَمْ بَ ] (ص نسبی) منسوب به
عنبر. آلوده به عنبر. معطر و خوشبو و یا سیاه
و مشکی :
به عنبرفروشان اگر بگذری
شود جامهٔ تو همه عنبری.
(هجونامهٔ منسوب به فردوسی).
صفت چند گویی ز شمشاد و ...
عنبر. آلوده به عنبر. معطر و خوشبو و یا سیاه
و مشکی :
به عنبرفروشان اگر بگذری
شود جامهٔ تو همه عنبری.
(هجونامهٔ منسوب به فردوسی).
صفت چند گویی ز شمشاد و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَمْ بَ ] (ص نسبی) منسوب به
بنی العنبر که در حال تخفیف بلعنبر میشود. (از
انساب سمعانی). رجوع به عنبر و عنبریان
شود.
- عنبری البلد؛ مثلی است در هدایت، زیرا
بنی عنبر هدایت کننده ...
بنی العنبر که در حال تخفیف بلعنبر میشود. (از
انساب سمعانی). رجوع به عنبر و عنبریان
شود.
- عنبری البلد؛ مثلی است در هدایت، زیرا
بنی عنبر هدایت کننده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَمْ بَ ] (اِخ) ابراهیم بن اسماعیل
طوسی عنبری، مکنی به ابواسحاق. وی از
حفظهٔ حدیث بود و محدث زمان خود در
طوس بشمار می رفت. و بسال ۲۱۸ هـ .ق.
درگذشت. او را مسندی است بزرگ. (از
الاعلام زرکلی از تذکرةالحفاظ ...
طوسی عنبری، مکنی به ابواسحاق. وی از
حفظهٔ حدیث بود و محدث زمان خود در
طوس بشمار می رفت. و بسال ۲۱۸ هـ .ق.
درگذشت. او را مسندی است بزرگ. (از
الاعلام زرکلی از تذکرةالحفاظ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَمْ بَ ] (اِخ) نام وی عبیداللََّه بن
حسن عنبری است. رجوع به عبیداللََّه شود.
حسن عنبری است. رجوع به عبیداللََّه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَمْ بَ ] (اِخ) نام وی علی بن
حصین بن مالک بن... تمیمی و کنیه اش
ابوالبحر است. رجوع به علی عنبری شود.
حصین بن مالک بن... تمیمی و کنیه اش
ابوالبحر است. رجوع به علی عنبری شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به عنبر. 1 - معطر، خوشبو. 2 - به رنگ عنبر،
سیاه .
سیاه .