amzade - عمزاده
The entry is a dictionary list for the word amzade - عمزاده
عمزاده Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ دَ / دِ ] (ص مرکب، اِ مرکب)
پسرعمو. (ناظم الاطباء). پسرعم. پسر نیای
پدری. دخترعمو. دختر نیای پدری :
فرستاد کس نزد عم زاده خویش
که در طنجه بنهاده بودش ز پیش.
اسدی (گرشاسب نامه ص ۲۴۳).
میان دو عم ...
پسرعمو. (ناظم الاطباء). پسرعم. پسر نیای
پدری. دخترعمو. دختر نیای پدری :
فرستاد کس نزد عم زاده خویش
که در طنجه بنهاده بودش ز پیش.
اسدی (گرشاسب نامه ص ۲۴۳).
میان دو عم ...