Ârızî - عارضی
The entry is a dictionary list for the word Ârızî - عارضی
عارضی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (ص نسبی) نسبت است به
عارض، مقابل اصلی، چنانکه گویند سکون
عارضی، حرکت عارضی، حوادث و آفات
عارضی و آنچه لاحق شود به چیزی.
(آنندراج) (غیاث اللغات).
عارض، مقابل اصلی، چنانکه گویند سکون
عارضی، حرکت عارضی، حوادث و آفات
عارضی و آنچه لاحق شود به چیزی.
(آنندراج) (غیاث اللغات).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (حامص) شغل عارض
داشتن. لشکرنویسی. عرض دادن لشکر.
عارض بودن : روز دیگر شنبه بوالفتح را
به جامه خانه بردند و خلعت عارضی پوشید.
(تاریخ بیهقی). و بوالقاسم کثیر معزول شد از
شغل عارضی. (تاریخ بیهقی). بوسهل
حمدوی مردی ...
داشتن. لشکرنویسی. عرض دادن لشکر.
عارض بودن : روز دیگر شنبه بوالفتح را
به جامه خانه بردند و خلعت عارضی پوشید.
(تاریخ بیهقی). و بوالقاسم کثیر معزول شد از
شغل عارضی. (تاریخ بیهقی). بوسهل
حمدوی مردی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) قمی. صادقی کتابدار
نویسد: شاعرپیشه است و به اردوی معلا
رفت و آمد داشت طبع خوبی دارد و شعرش
چنین است:
یک شب نشد که در غم عشقت ز چشم و دل
خونابها نیامد و سیلاب ها نرفت.
(مجمع ...
نویسد: شاعرپیشه است و به اردوی معلا
رفت و آمد داشت طبع خوبی دارد و شعرش
چنین است:
یک شب نشد که در غم عشقت ز چشم و دل
خونابها نیامد و سیلاب ها نرفت.
(مجمع ...
Next Words
Words according to the Latin alphabet.