Sahrâî - صحرائی
The entry is a dictionary list for the word Sahrâî - صحرائی
صحرائی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ صَ ] (ص نسبی) منسوب به
صحراء. بیابانی. بری. مقابل بستانی :
نکتهٔ او دانه و ارواحست مرغ
دانه زی مرغان صحرائی فرست.خاقانی.
شبروان چون کرم شب تابنده صحرائی همه
خفتگان چون کرم قز زنده بزندان آمده.
خاقانی.
حلقه کردند ...
صحراء. بیابانی. بری. مقابل بستانی :
نکتهٔ او دانه و ارواحست مرغ
دانه زی مرغان صحرائی فرست.خاقانی.
شبروان چون کرم شب تابنده صحرائی همه
خفتگان چون کرم قز زنده بزندان آمده.
خاقانی.
حلقه کردند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ صَ ] (اِخ) دهی از دهستان
تبادکان بخش حومهٔ شهرستان مشهد.
دوهزارگزی شمال خاوری مشهد. جلگه.
معتدل. سکنه ۲۷۹ تن. آب آن از قنات.
محصول آن غلات، تریاک. شغل اهالی
زراعت و مالداری، قالیچه بافی. راه
اتومبیل رو است. (از فرهنگ ...
تبادکان بخش حومهٔ شهرستان مشهد.
دوهزارگزی شمال خاوری مشهد. جلگه.
معتدل. سکنه ۲۷۹ تن. آب آن از قنات.
محصول آن غلات، تریاک. شغل اهالی
زراعت و مالداری، قالیچه بافی. راه
اتومبیل رو است. (از فرهنگ ...
Next Words