ehnef - احنف
The entry is a dictionary list for the word ehnef - احنف
احنف Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ نَ ] (ع ص) کج پای. کژپای. آنکه
پای کژ دارد چنانکه نرانگشتهای پا سوی
یکدیگر سپرد. آنکه هردو انگشت سترگ او
بسوی انسی چسبیده باشد. (زوزنی). آنکه در
سینهٔ قدم وی کژی بود. کسی که ...
پای کژ دارد چنانکه نرانگشتهای پا سوی
یکدیگر سپرد. آنکه هردو انگشت سترگ او
بسوی انسی چسبیده باشد. (زوزنی). آنکه در
سینهٔ قدم وی کژی بود. کسی که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ نَ ] (اِخ) از اعلام است و گروهی
از محدثین به این لقب ملقب بوده اند.
(سمعانی).
از محدثین به این لقب ملقب بوده اند.
(سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ نَ ] (اِخ) ابن قیس معاویةبن
حصین بن عبادةبن نزال بن منقربن عبیدبن
الحارث بن عمروبن کعب بن سعدبن زید
مناةبن تمیم التمیمی. نام او ضحاک و بقولی
صخر و کنیت او ابوبحر است و بردباری ...
حصین بن عبادةبن نزال بن منقربن عبیدبن
الحارث بن عمروبن کعب بن سعدبن زید
مناةبن تمیم التمیمی. نام او ضحاک و بقولی
صخر و کنیت او ابوبحر است و بردباری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ نَ ] (اِخ) همدانی. وی از کبار
مشایخ همدان است. و او گفته که ابتداء کار
من آن بود که در بادیه ای بودم تنها، مانده شدم
دست نیاز برداشتم و گفتم: خداوندا ضعیفم و
بر جای مانده ...
مشایخ همدان است. و او گفته که ابتداء کار
من آن بود که در بادیه ای بودم تنها، مانده شدم
دست نیاز برداشتم و گفتم: خداوندا ضعیفم و
بر جای مانده ...