seb'i - سبعی
The entry is a dictionary list for the word seb'i - سبعی
سبعی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ بُ ] (حامص) درندگی. (غیاث)
(آنندراج). وحشی و موذی. (ناظم
الاطباء): و از عادت بهیمی و طبیعت
سبعی امتناع نمود. (سندبادنامه ص ۱۱۴).
(آنندراج). وحشی و موذی. (ناظم
الاطباء): و از عادت بهیمی و طبیعت
سبعی امتناع نمود. (سندبادنامه ص ۱۱۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (ص نسبی) نسبت بطایفه ای
است که آنان را سبعیة نامند. صاحب لباب
الانساب آرد: اینان گویند اشیاء علوی و
سفلی همه هفت اند: آسمانها هفت است و
زمین هفت و ستارگان و اقالیم، دریاها،
جزیره ها، رنگها، ...
است که آنان را سبعیة نامند. صاحب لباب
الانساب آرد: اینان گویند اشیاء علوی و
سفلی همه هفت اند: آسمانها هفت است و
زمین هفت و ستارگان و اقالیم، دریاها،
جزیره ها، رنگها، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سُ ] (اِخ) بکربن ابی بکر محمدبن
ابی سهل نیشابوری. محدث است، او از
ابی بکر حیری و ابی سعید حیری روایت کند.
(لباب الانساب).
ابی سهل نیشابوری. محدث است، او از
ابی بکر حیری و ابی سعید حیری روایت کند.
(لباب الانساب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سُ ] (اِخ) حسن بن علی بن وهب بن
ابی نصر مکنی به ابوعلی. در لباب الانساب
آمده: از مردم دمشق و ثقه است. وی از
محمدبن عبدالرحمن بن خطان روایت کند و
از او ابن ماکولا روایت دارد.
ابی نصر مکنی به ابوعلی. در لباب الانساب
آمده: از مردم دمشق و ثقه است. وی از
محمدبن عبدالرحمن بن خطان روایت کند و
از او ابن ماکولا روایت دارد.