rişi - ریشی
The entry is a dictionary list for the word rişi - ریشی
ریشی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(حامص) ریش بودن. مجروح بودن.
زخمی بودن. زخم بودن. جراحت داشتن. (از
یادداشت مؤلف): اربیاسوس گوید: طویل
(از زراوند) ریشی رحم را موافق تر است.
(ذخیرهٔ خوارزمشاهی).
زخمی بودن. زخم بودن. جراحت داشتن. (از
یادداشت مؤلف): اربیاسوس گوید: طویل
(از زراوند) ریشی رحم را موافق تر است.
(ذخیرهٔ خوارزمشاهی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی از بخش صفی آباد
شهرستان سبزوار. دارای ۱۱۰ تن سکنه. آب
آن از قنات و محصول عمدهٔ آنجا غلات و
پنبه و میوه و راه آن اتومبیل رو است. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
شهرستان سبزوار. دارای ۱۱۰ تن سکنه. آب
آن از قنات و محصول عمدهٔ آنجا غلات و
پنبه و میوه و راه آن اتومبیل رو است. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).