حریص
The entry is a dictionary list for the word حریص
حریص Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (ع ص) آنکه فزونی طلبد.
آنکه زیادتی خواهد. آزمند. آزوَر. (دهار).
آزور. آزپرور. آزآور. شره. آزناک. آزدار.
زیادت جوی. زیادت طلب. شحشح. شحشاح.
شحشحان. شحیح. طامع. طسع. طسیع. طمع.
هقع. طماع. طمعکار. ولوع. مولع. (دهار).
حلس. نهیم. مبرم. مردی به آز. ...
آنکه زیادتی خواهد. آزمند. آزوَر. (دهار).
آزور. آزپرور. آزآور. شره. آزناک. آزدار.
زیادت جوی. زیادت طلب. شحشح. شحشاح.
شحشحان. شحیح. طامع. طسع. طسیع. طمع.
هقع. طماع. طمعکار. ولوع. مولع. (دهار).
حلس. نهیم. مبرم. مردی به آز. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(حَ) [ ع . ] (ص .) 1 - آزمند. 2 - سخت خواستار چیزی و شتابناک برای دست یافتن به
او.
او.