pişuva - پیشوا
The entry is a dictionary list for the word pişuva - پیشوا
پیشوا Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص مرکب، اِ مرکب) هادی. قائد.
لمة. قدوة. قدة. امام. (مهذب الاسماء). اسوة.
(منتهی الارب). مقتدی. (دهار). مقتفی؛
پیشرو (صحاح الفرس). سرآهنگ. سرهنگ.
رهبر. سر. زعیم. (مهذب الاسماء) (دهار).
بزرگ گروه. راهنمای جماعت. مقابل
پس ایست و پی شو و پس رو و پیرو. (انجمن ...
لمة. قدوة. قدة. امام. (مهذب الاسماء). اسوة.
(منتهی الارب). مقتدی. (دهار). مقتفی؛
پیشرو (صحاح الفرس). سرآهنگ. سرهنگ.
رهبر. سر. زعیم. (مهذب الاسماء) (دهار).
بزرگ گروه. راهنمای جماعت. مقابل
پس ایست و پی شو و پس رو و پیرو. (انجمن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شْ ] (اِخ) نام ایستگاهی میان راه
تهران به بندر شاه در ۵۳ هزارگزی تهران و
میان دو ایستگاه ورامین و ابردژ. و در دو
هزارگزی قصبهٔ پیشوا. و آن ایستگاه چهارم
است از سوی تهران.
تهران به بندر شاه در ۵۳ هزارگزی تهران و
میان دو ایستگاه ورامین و ابردژ. و در دو
هزارگزی قصبهٔ پیشوا. و آن ایستگاه چهارم
است از سوی تهران.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شْ ] (اِخ) (امامزاده جعفر) قصبه ای
جزء دهستان بهنام عرب. بخش ورامین
شهرستان تهران. واقع در ۶ هزارگزی خاور
ورامین سر راه نیمه شوسه و ۲ هزارگزی
ایستگاه پیشوا. جلگه. معتدل. دارای ۴۶۴۹
تن سکنه. آب آنجا از قنات. ...
جزء دهستان بهنام عرب. بخش ورامین
شهرستان تهران. واقع در ۶ هزارگزی خاور
ورامین سر راه نیمه شوسه و ۲ هزارگزی
ایستگاه پیشوا. جلگه. معتدل. دارای ۴۶۴۹
تن سکنه. آب آنجا از قنات. ...