varis - وارث
The entry is a dictionary list for the word varis - وارث
وارث Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
kalıtçı; mirasçı; mirasyedi; vâris; verese
Arapça - Türkçe sözlük
وارِث
1. mirasyedi
Anlamı: mirasa konan
2. kalıtçı
Anlamı: mirasçı, varis, muris
3. mirasçı
Anlamı: kendisine miras kalan
4. vâris
Anlamı: mirasçı
5. verese
Anlamı: mirasçılar
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (ع ص) ارث بر. کسی که به او
ارث میرسد. (از اقرب الموارد). آن که از کسی
ارث می برد. میراث گیرنده. (غیاث) (ناظم
الاطباء). مرده ریگ بر. مرده ریگ برنده. عقب.
ج، ورثه، وُرّاث، وارثون : ...
ارث میرسد. (از اقرب الموارد). آن که از کسی
ارث می برد. میراث گیرنده. (غیاث) (ناظم
الاطباء). مرده ریگ بر. مرده ریگ برنده. عقب.
ج، ورثه، وُرّاث، وارثون : ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) (زیارت...) نام
زیارت نامه ای در زیارت حضرت حسین بن
علی علیه السلام. (مؤلف).
زیارت نامه ای در زیارت حضرت حسین بن
علی علیه السلام. (مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) از شاعران لاهور است و
صاحب صبح گلشن دربارهٔ وی چنین آرد:
جواهر آبدار مضامین از خزینهٔ خاطر
برمی آورد و گویی از جوهریان سخن میراث
همو برد. او راست:
الهی از کرم عنقاصفت گردان نشانم را
همای قدس اگر ...
صاحب صبح گلشن دربارهٔ وی چنین آرد:
جواهر آبدار مضامین از خزینهٔ خاطر
برمی آورد و گویی از جوهریان سخن میراث
همو برد. او راست:
الهی از کرم عنقاصفت گردان نشانم را
همای قدس اگر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (اِخ) شیخ محمد وارث اللََّه آبادی
که مرید خلیفه قطب الدین مصیب اللََّه آبادی و
همراه پیر خود به سال ۱۱۰۶ به حج رفت و
پس از بازگشت در وطن خود گوشه نشین شد
و در همانجا درگذشت. این ...
که مرید خلیفه قطب الدین مصیب اللََّه آبادی و
همراه پیر خود به سال ۱۱۰۶ به حج رفت و
پس از بازگشت در وطن خود گوشه نشین شد
و در همانجا درگذشت. این ...
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
وَارِثٌ
мн. وُرَّاثٌ мн. وَرَثَةٌ
1. наследующий; 2. наследник; شرعىّ وارث законный наследник
* * *
аи=
pl. = ورثة
pl. = ورّاث
наследник
varis - وارث other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.