mümin - مؤمن
The entry is a dictionary list for the word mümin - مؤمن
مؤمن Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
inançlı; mümin; sigortacı; teminatlı
Arapça - Türkçe sözlük
I
مُؤَمَّن
1. teminatlı
Anlamı: garantili
2. sigortacı
Anlamı: zarara uğradığında sigortalıya belli bir miktar ödeme yapmayı taahhüt eden
II
مُؤْمِن
1. inançlı
Anlamı: inancı olan, imanlı
2. mümin
Anlamı: inanan, inançlı, imanlı
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (ع ص) گرونده. (مهذب
الاسماء). گرونده به خدای تعالی. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء). گرونده به خدای تعالی
و قبول کنندهٔ شریعت. (آنندراج). کسی که به
خدا و رسول ایمان آورده باشد و ایمان ...
الاسماء). گرونده به خدای تعالی. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء). گرونده به خدای تعالی
و قبول کنندهٔ شریعت. (آنندراج). کسی که به
خدا و رسول ایمان آورده باشد و ایمان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءَمْ مِ ] (ع ص) اعتمادکننده.
|| راستی کننده. || امین پندارنده.
|| آمین گوینده. (از منتهی الارب).
|| راستی کننده. || امین پندارنده.
|| آمین گوینده. (از منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) از نامهای خدای تعالی
جل شأنه. (از دهار) (ناظم الاطباء). یکی از
نامهای باری تعالی است. (از منتهی الارب)
(آنندراج). نامی از نامهای خدای تعالی.
(مهذب الاسماء). نامی از نامهای خدای تعالی،
و از آن است: عبدالمؤمن. ...
جل شأنه. (از دهار) (ناظم الاطباء). یکی از
نامهای باری تعالی است. (از منتهی الارب)
(آنندراج). نامی از نامهای خدای تعالی.
(مهذب الاسماء). نامی از نامهای خدای تعالی،
و از آن است: عبدالمؤمن. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) سورهٔ چهلم از قرآن
مجید، مکیه، پس از زمر، و پیش از فصلت. و
آن هشتادوپنج آیه است و با این آیه شروع
می شود: «حم تنزیل الکتاب من اللََّه العزیز
العلیم». و آن را ...
مجید، مکیه، پس از زمر، و پیش از فصلت. و
آن هشتادوپنج آیه است و با این آیه شروع
می شود: «حم تنزیل الکتاب من اللََّه العزیز
العلیم». و آن را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
حسنوند بخش سلسلهٔ شهرستان خرم آباد،
واقع در ۷هزارگزی باختری الشتر با ۱۸۰ تن
سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو
است. ساکنان از طایفهٔ حسنوند هستند. (از
فرهنگ جغرافیائی ...
حسنوند بخش سلسلهٔ شهرستان خرم آباد،
واقع در ۷هزارگزی باختری الشتر با ۱۸۰ تن
سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو
است. ساکنان از طایفهٔ حسنوند هستند. (از
فرهنگ جغرافیائی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) ابن سعیدبن ابراهیم بن
قیس، مولی امیر عبدالرحمان مروانی داخل.
از گویندگان نامدار قرن سوم هجری و
بزرگترین شاعر قرطبه در عصر خود بود. او با
۱۸ شاعر به مهاجات پرداخت و بر همه فایق
شد. ...
قیس، مولی امیر عبدالرحمان مروانی داخل.
از گویندگان نامدار قرن سوم هجری و
بزرگترین شاعر قرطبه در عصر خود بود. او با
۱۸ شاعر به مهاجات پرداخت و بر همه فایق
شد. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) استرآبادی. میر محمد
مؤمن از شعرای خوش قریحه و نازک خیال
به خصوص در رباعی است. وی به هند رفت
و در همانجا درگذشت. از اشعار اوست:
هیزم تر به قیامت نخرند ای زاهد
هیچ سودی ...
مؤمن از شعرای خوش قریحه و نازک خیال
به خصوص در رباعی است. وی به هند رفت
و در همانجا درگذشت. از اشعار اوست:
هیزم تر به قیامت نخرند ای زاهد
هیچ سودی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) اصفهانی. خلف آقا
حاجی اصفهانی از گویندگان قرن یازدهم
هجری بود. بیت زیر از اوست:
مانند شعله برزده دامان گذشت و رفت
گرم از برم چنانکه به دل اضطراب سوخت.
(از قاموس الاعلام ترکی).
حاجی اصفهانی از گویندگان قرن یازدهم
هجری بود. بیت زیر از اوست:
مانند شعله برزده دامان گذشت و رفت
گرم از برم چنانکه به دل اضطراب سوخت.
(از قاموس الاعلام ترکی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) مؤمن الطاق. مؤمن طاق.
صاحب الطاق. (اهل سنت و جماعت او را
لقب شیطان الطاق دهند). وی به طاق (قلعه ای
به طبرستان) سکونت داشت و نسبت او بدان
قلعه است. (یادداشت مؤلف) (از منتهی ...
صاحب الطاق. (اهل سنت و جماعت او را
لقب شیطان الطاق دهند). وی به طاق (قلعه ای
به طبرستان) سکونت داشت و نسبت او بدان
قلعه است. (یادداشت مؤلف) (از منتهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) مؤمن القروی. از مردم
قیروان. طبیبی از مردم ایران و او را کتابی
است که ابن البیطار در مفردات خود به واسطهٔ
شریف از او روایت کند از جمله در کلمهٔ
عودالحیه. (یادداشت مؤلف).
قیروان. طبیبی از مردم ایران و او را کتابی
است که ابن البیطار در مفردات خود به واسطهٔ
شریف از او روایت کند از جمله در کلمهٔ
عودالحیه. (یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) تبریزی. از گویندگان
قرن ۱۱ و ۱۲ هجری قمری و ملقب به ایمان
از نجبای تبریز است چنانچه آبای ایشان
نقیب الاشراف بوده و خود در بحر تصوف
مستغرق و الحال در تبریز ...
قرن ۱۱ و ۱۲ هجری قمری و ملقب به ایمان
از نجبای تبریز است چنانچه آبای ایشان
نقیب الاشراف بوده و خود در بحر تصوف
مستغرق و الحال در تبریز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) حکیم مؤمن. محمد
مؤمن حسینی طبیب، ابن میرمحمدزمان
تنکابنی دیلمی. طبیب شاه سلیمان صفوی و
صاحب کتاب معروف «تحفهٔ حکیم مؤمن» یا
«تحفةالمؤمنین» است. وی در مقدمهٔ کتاب از
ابن البیطار نام می برد و آنچه را ...
مؤمن حسینی طبیب، ابن میرمحمدزمان
تنکابنی دیلمی. طبیب شاه سلیمان صفوی و
صاحب کتاب معروف «تحفهٔ حکیم مؤمن» یا
«تحفةالمؤمنین» است. وی در مقدمهٔ کتاب از
ابن البیطار نام می برد و آنچه را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) دامغانی. محمد مؤمن،
برادر حاجی محمدتقی بسمل. از گویندگان
قرن یازدهم هجری قمری بود. از اوست:
فرنگ زاده نگاهی بکن به مؤمن بیدل
شوم فدای ستمخانه ای که کافرش است این.
(از قاموس الاعلام ترکی) (از ...
برادر حاجی محمدتقی بسمل. از گویندگان
قرن یازدهم هجری قمری بود. از اوست:
فرنگ زاده نگاهی بکن به مؤمن بیدل
شوم فدای ستمخانه ای که کافرش است این.
(از قاموس الاعلام ترکی) (از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) سبزواری. از معاصران
تقی اوحدی و از گویندگان قرن یازدهم
هجری بود. از اوست:
اول همه جام آشنایی دادی
آخر ز پی اش زهر جدایی دادی
چون کشته شدم نگفتی این کشتهٔ کیست
داد ...
تقی اوحدی و از گویندگان قرن یازدهم
هجری بود. از اوست:
اول همه جام آشنایی دادی
آخر ز پی اش زهر جدایی دادی
چون کشته شدم نگفتی این کشتهٔ کیست
داد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) قمشه ای. ملامؤمن. از
ولایت قمشه و ساکن اصفهان و از گویندگان
قرن یازدهم هجری قمری بود. درویش و
لطیفه گوست. در باب میرزاقاضی
شیخ الاسلام گوید:
دی شیخ قسم خورد به دین زردشت
کامروز تو ...
ولایت قمشه و ساکن اصفهان و از گویندگان
قرن یازدهم هجری قمری بود. درویش و
لطیفه گوست. در باب میرزاقاضی
شیخ الاسلام گوید:
دی شیخ قسم خورد به دین زردشت
کامروز تو ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) کاشانی. ملامؤمن،
مشهور به یکه سوار. گویا اصلش از کاشان
است. غرابتی در اوضاع و اطوار داشت
چنانکه قبای باسمه ای می پوشید و حاشیه به
رنگ مختلف قرار می داد و طوماری به ...
مشهور به یکه سوار. گویا اصلش از کاشان
است. غرابتی در اوضاع و اطوار داشت
چنانکه قبای باسمه ای می پوشید و حاشیه به
رنگ مختلف قرار می داد و طوماری به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) محمد پسر میرزا
بدیع الزمان بن سلطان حسین بایقرا. از
گویندگان شیرین زبان بود و در سال ۹۳۰
هـ . ق. کشته شد. از اوست:
ناجوانمردی که بی جرمم در این سن می کشد
کافری سنگین دلی گشته ...
بدیع الزمان بن سلطان حسین بایقرا. از
گویندگان شیرین زبان بود و در سال ۹۳۰
هـ . ق. کشته شد. از اوست:
ناجوانمردی که بی جرمم در این سن می کشد
کافری سنگین دلی گشته ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ءْ مِ ] (اِخ) یزدی. اسمش حسین و
از فضلای زمان خود بوده، در نزد علما و
عرفا کسب کمالات ظاهری و باطنی نموده
مدتها به تصفیه و تزکیهٔ نفس اشتغال داشته
آخر لوای سفر عقبی افراشته بر عالم ...
از فضلای زمان خود بوده، در نزد علما و
عرفا کسب کمالات ظاهری و باطنی نموده
مدتها به تصفیه و تزکیهٔ نفس اشتغال داشته
آخر لوای سفر عقبی افراشته بر عالم ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
I مُؤَمَّنٌ
1 [mu'ʔamːan]
adj
1) مَضْمونٌ m garanti
◊
الغِذاءُ مُؤَمَّنٌ للجَميعِ — Le déjeuner est garanti pour tous.
2) مُغَطًّى بالتَّأْمينِ m assuré
◊
السَّيّارَةُ مُؤَمَّنَةٌ لِمُدَّةِ سَنَةٍ — La voiture est assurée pour un an.
2 [mu'ʔamːan]
adj
1) مَكْفولٌ بالتَّأْمينِ m assuré
◊
السَّيّارَةُ مُؤَمَّنَةٌ — La voiture est assurée.
2) مَضْمونٌ m garanti
◊
الغِذاءُ مُؤَمَّنٌ — La nourriture est garantie.
II مُؤَمِّنٌ
[mu'ʔamːin]
n m
وَكيلُ تَأْمينٍ m agent d'assurance
◊
دَفَعَ المُؤَمِّنُ الأَضْرارَ — L'agent d'assurance a payé les dégâts.
III مُؤْمِنٌ
1 ['muʔmin]
n m
1) مَنْ يُؤْمِنُ m croyant
◊
مُؤْمِنٌ بِوُجودِ اللهِ — croyant en l'existence de Dieu
2) مُصَدِّقٌ qui croit
◊
مُؤْمِنٌ بِما أَقولُ — Il croit ce que je dis.
3) واثِقٌ m sûr
◊
مُؤْمِنٌ بِقُدُراتِهِ — Il est sûr de ses capacités.
2 ['muʔmin]
n m
مَنْ يُؤْمِنُ m croyant
◊
المُؤْمِنونَ باللهِ — ceux qui croient en Dieu
♦ أَميرُ المُؤْمِنين le prince des fidèles
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مؤمن:
Mu'min
A person who has deep faith in Allah and is a righteous and obedient servant of His.
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُؤَمّن: مُحَقّق، مُتَوَفّر، حُصِلَ عَلَيْه
ensured, secured, guaranteed; procured, achieved, attained, realized; obtained; provided; available
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُؤَمّن (عَلَيْه): مَضْمُون، مُغَطّى بِالتّأمِين
insured, assured, covered
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُؤَمّن: مُؤَمّنٌ لَدَيْه
insurer, assurer; underwriter, insurance company
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
مُؤْمِنٌ
верующий; امير الـ مؤمن ين ист. повелить верующих (титул халифов)
* * *
у-и=
1. прич.
2. верующий; правоверный
mümin - مؤمن other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.