Müslim - مسلم
The entry is a dictionary list for the word Müslim - مسلم
مسلم Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
Muhammedî; müslim; Müslüman
Arapça - Türkçe sözlük
مُسْلِم
1. müslim
Anlamı: müslüman
2. müslüman
Anlamı: islâm dininden olan kimse
3. muhammedî
Anlamı: hz. muhammed ümmetinden olan kimse
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لَ ] (ع ص) نعت مفعولی از سَلَم.
سلفشده و پيشخريدهشده. و رجوع به سَلم
شود.
- مسلمإليه؛ (اصطلاح فقه) بايع در بيع
سَلم.
- مسلمفيه؛ (اصطلاح فقه) مبيع در بيع
سَلم.
سلفشده و پيشخريدهشده. و رجوع به سَلم
شود.
- مسلمإليه؛ (اصطلاح فقه) بايع در بيع
سَلم.
- مسلمفيه؛ (اصطلاح فقه) مبيع در بيع
سَلم.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لِ ] (ع ص، اِ) کسی که متدين به
دين اسلام باشد. (از اقرب الموارد) (ناظم
الاطباء) (از منتهی الارب). مسلمان. (مهذب
الاسماء) (دهار). آن که اسلام دارد.
(آنندراج). اسلامآورده. (يادداشت مرحوم
دهخدا). ج، مسلمون، مسلمين. || کسی که
مردم از دست ...
دين اسلام باشد. (از اقرب الموارد) (ناظم
الاطباء) (از منتهی الارب). مسلمان. (مهذب
الاسماء) (دهار). آن که اسلام دارد.
(آنندراج). اسلامآورده. (يادداشت مرحوم
دهخدا). ج، مسلمون، مسلمين. || کسی که
مردم از دست ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لِ ] (اِخ) (نهر...) شعبهای از نهر
جهانگيری است و نهر جهانگيری منشعب
است از رود جراحی. و رود جراحی در
خوزستان جاری است و از مرتفعات شرقی
اين ايالت سرچشمه ميگيرد و به باتلاقهای
دورق (فلاحيه) ميريزد. (از يادداشت مرحوم
دهخدا).
جهانگيری است و نهر جهانگيری منشعب
است از رود جراحی. و رود جراحی در
خوزستان جاری است و از مرتفعات شرقی
اين ايالت سرچشمه ميگيرد و به باتلاقهای
دورق (فلاحيه) ميريزد. (از يادداشت مرحوم
دهخدا).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن احمدبن ابیعبيدهٔ
بلنسی، معروف به صاحب قبله (از آن رو که
کثيرالصلوه بود). عالم به فلکيات و فقه و
حديث. در مکه از علیبن عبدالعزيز و به مصر
از مزنی و ربيعبن سليمان مرادی و يونسبن
عبدالاعلی و محمدبن ...
بلنسی، معروف به صاحب قبله (از آن رو که
کثيرالصلوه بود). عالم به فلکيات و فقه و
حديث. در مکه از علیبن عبدالعزيز و به مصر
از مزنی و ربيعبن سليمان مرادی و يونسبن
عبدالاعلی و محمدبن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن الحجاجبن مسلم
القشيری نيشابوری (ولادت 204 هـ .ق. وفات
261 هـ .ق.). مکنی به ابوالحسين و ملقب به
امامالحافظ. از مردم خراسان و از محدثين
بزرگ قرن سوم هجری است. مولدش به
نيشابور بود و زندگيش در حجاز و ...
القشيری نيشابوری (ولادت 204 هـ .ق. وفات
261 هـ .ق.). مکنی به ابوالحسين و ملقب به
امامالحافظ. از مردم خراسان و از محدثين
بزرگ قرن سوم هجری است. مولدش به
نيشابور بود و زندگيش در حجاز و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن عقبهبن رباح المزنی۱.
يکی از سرداران معاويه در جنگ صفين و از
سرداران يزيدبن معاويه در وقعهٔ حره و جنگ
با عبداللََّهبن حنظله. وی زمان پيغمبر (ص) را
درک کرد و چون در شورش مدينه از مدنيان
تعداد بیشماری ...
يکی از سرداران معاويه در جنگ صفين و از
سرداران يزيدبن معاويه در وقعهٔ حره و جنگ
با عبداللََّهبن حنظله. وی زمان پيغمبر (ص) را
درک کرد و چون در شورش مدينه از مدنيان
تعداد بیشماری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لِ ] (اِخ) ابوالعلانيه. رجوع به
ابوالعلانيه (مسلم....) شود.
ابوالعلانيه (مسلم....) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن عقيلبن ابیطالببن
عبدالمطلببن هاشم، مقتول به سال 60 هـ .ق.
از اجلهٔ بنیهاشم و کسی است که سيدالشهداء
او را به لقب ثقه ملقب فرموده. وی صاحب
رأی و علم و شجاعت بوده و در مکه اقامت
داشت. چون ...
عبدالمطلببن هاشم، مقتول به سال 60 هـ .ق.
از اجلهٔ بنیهاشم و کسی است که سيدالشهداء
او را به لقب ثقه ملقب فرموده. وی صاحب
رأی و علم و شجاعت بوده و در مکه اقامت
داشت. چون ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن عوسجهٔ اسدی. از
طايفهٔ بنیاسد و از شهدای واقعهٔ کربلا در روز
عاشوراست.
طايفهٔ بنیاسد و از شهدای واقعهٔ کربلا در روز
عاشوراست.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن قريشبن بدران
العقيلی، ملقب به شرفالدوله و مکنی به
ابوالمکارم. در موصل و ديار ربيعه و مضر
امارت داشت. وی شيعیمذهب بود. و بعد از
وفات پدر به سال 453 هـ .ق. به امارت رسيد
و مدت 35 سال ...
العقيلی، ملقب به شرفالدوله و مکنی به
ابوالمکارم. در موصل و ديار ربيعه و مضر
امارت داشت. وی شيعیمذهب بود. و بعد از
وفات پدر به سال 453 هـ .ق. به امارت رسيد
و مدت 35 سال ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن محرز، مکنی به
ابوالخطاب، متوفی به سال 140 هـ .ق. از
متقدمان در هنر غناء و موسيقی. اصلش
ايرانی است. پدرش مقيم مکه و از خدام کعبه
بود. مسلم در مکه پرورش يافت، سپس گاه
در اين شهر و ...
ابوالخطاب، متوفی به سال 140 هـ .ق. از
متقدمان در هنر غناء و موسيقی. اصلش
ايرانی است. پدرش مقيم مکه و از خدام کعبه
بود. مسلم در مکه پرورش يافت، سپس گاه
در اين شهر و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن محمود الشيرازی،
ملقب به ابوالغنايم و مکنی به ابوالقاسم. وی با
ملک معز حکمران يمن که در سال 598 هـ .ق.
مقتول گشت معاصر بود و کتاب «عجايب
الاسفار و غرايب الاخبار» را به نام وی
تصنيف نمود.
ملقب به ابوالغنايم و مکنی به ابوالقاسم. وی با
ملک معز حکمران يمن که در سال 598 هـ .ق.
مقتول گشت معاصر بود و کتاب «عجايب
الاسفار و غرايب الاخبار» را به نام وی
تصنيف نمود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لِ ] (اِخ) ابن مخشی. رجوع به
{P(1)
-المری. (الاعلام زرکلی). P}&{$20889$}ابومعاويه (مسلم...) شود.
{P(1)
-المری. (الاعلام زرکلی). P}&{$20889$}ابومعاويه (مسلم...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لِ ] (اِخ) ابنالوليد الانصاری.
شاعر دورهٔ عباسی، متوفی در سال 208 هـ .ق.
رجوع به صريع الغوانی شود.
شاعر دورهٔ عباسی، متوفی در سال 208 هـ .ق.
رجوع به صريع الغوانی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ سَلْ لَ ] (ع ص) سپردهشده. (از
منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از دهار).
|| راضیشده به حکم قضا. (از منتهی
الارب) (از اقرب الموارد). || تمامکرده.
(دهار). || حواله شده. || امانتدادهشده.
(ناظم الاطباء). || درستکرده. (يادداشت
مرحوم ...
منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از دهار).
|| راضیشده به حکم قضا. (از منتهی
الارب) (از اقرب الموارد). || تمامکرده.
(دهار). || حواله شده. || امانتدادهشده.
(ناظم الاطباء). || درستکرده. (يادداشت
مرحوم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ سَلْ لِ ] (ع ص) کسی که صحيح و
سالم نگاه میدارد. || کسی که حمايت
ميکند رهائی و آزادی را. || آن که
میسپارد چيزی را به کسی. || آن که تسليم
ميشود و گردن مینهد به ...
سالم نگاه میدارد. || کسی که حمايت
ميکند رهائی و آزادی را. || آن که
میسپارد چيزی را به کسی. || آن که تسليم
ميشود و گردن مینهد به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(مُ سَ لَّ) [ ع . ] (اِمف .) باور کرده شده ، تسلیم شده ، حتمی ، قطعی .
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
مُسلِمٌ
['muslim]
n m
مَنْ يَدينُ بالإِسْلامِ m musulman
◊
مُسْلِمٌ سُنِّيٌّ — musulman sunnite
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
مُسَلَّمٌ
1
ист. солдат (из крестьян, ябязанных за освобождение от налогов служить в войсках)
II
مُسَلَّمٌ
2 مسلّم به :
допустимый, вполне возможный; . . . من ال مسلّم به ان вполне допустимо, что. . . ; . . . ومن غير ال مسلّم به ان недопустимо чтобы. . .
Müslim - مسلم other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.