müravvih - مروح
The entry is a dictionary list for the word müravvih - مروح
مروح Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ] (ع ص) چاه باد رسیده. (منتهی
الارب). غدیر که آن را ریح و باد رسیده باشد.
مریح. و رجوع به مریح شود. || یوم مروح؛
روزی با بادی خوش. || غصن ...
الارب). غدیر که آن را ریح و باد رسیده باشد.
مریح. و رجوع به مریح شود. || یوم مروح؛
روزی با بادی خوش. || غصن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ رَوْ وِ ] (ع ص) نعت فاعلی از
مصدر ترویح. رجوع به ترویح شود.
|| فروشندهٔ خوشبوی و عطرفروش. (ناظم
الاطباء).
مصدر ترویح. رجوع به ترویح شود.
|| فروشندهٔ خوشبوی و عطرفروش. (ناظم
الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ رَوْ وَ ] (ع ص) نعت مفعولی از
مصدر ترویح. رجوع به ترویح شود.
خوشبوی شده. بوی عطر گرفته : مشام
جان زنده دلان در دو جهان معطر و مروح
گردانید. (دیباچهٔ دیوان حافظ).
مصدر ترویح. رجوع به ترویح شود.
خوشبوی شده. بوی عطر گرفته : مشام
جان زنده دلان در دو جهان معطر و مروح
گردانید. (دیباچهٔ دیوان حافظ).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ رْ وَ ] (ع اِ) مروحة. بادکش.
(منتهی الارب). بادزن. (بحر الجواهر).
بادبزن. بادبیزن. هر چیز صفحه مانند که
بحرکت در توان آورد متحرک شدن هوا و
خنک شدن را به هنگام شدت گرما. ج،
مَراوح. (اقرب الموارد). و رجوع ...
(منتهی الارب). بادزن. (بحر الجواهر).
بادبزن. بادبیزن. هر چیز صفحه مانند که
بحرکت در توان آورد متحرک شدن هوا و
خنک شدن را به هنگام شدت گرما. ج،
مَراوح. (اقرب الموارد). و رجوع ...