güvşe - گوشه
The entry is a dictionary list for the word güvşe - گوشه
گوشه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
köşe
Farsça - Türkçe sözlük
köşe
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ / شِ ] (اِ) کنار. (ناظم الاطباء).
کران. کرانه. طرف. جانب. مقابل میان و
وسط. جیزة. خُصم. سِقط. شَفا. عَروض. کُلتة.
نُبذة. (منتهی الارب):
یکی باغ پیش اندر آمد فراخ
برآورده از گوشهٔ باغ کاخ.فردوسی.
چون کشتی پر آتش و گرد ...
کران. کرانه. طرف. جانب. مقابل میان و
وسط. جیزة. خُصم. سِقط. شَفا. عَروض. کُلتة.
نُبذة. (منتهی الارب):
یکی باغ پیش اندر آمد فراخ
برآورده از گوشهٔ باغ کاخ.فردوسی.
چون کشتی پر آتش و گرد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ / شِ ] (اِخ) دهی است جزء
دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان
اراک. واقع در ۴۵هزارگزی شمال خاوری
آستانه و ۱۵هزارگزی راه عمومی. دامنه و
سردسیر و دارای ۱۹۱ تن سکنه است. آب آن
از چشمه، محصول آن ...
دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان
اراک. واقع در ۴۵هزارگزی شمال خاوری
آستانه و ۱۵هزارگزی راه عمومی. دامنه و
سردسیر و دارای ۱۹۱ تن سکنه است. آب آن
از چشمه، محصول آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ / شِ ] (اِخ) دهی است از
دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان
بروجرد. واقع در ۷۰هزارگزی جنوب
خاوری الیگودرز، کنار راه مالرو عباسی به
سوزر. کوهستانی و سردسیر و سکنهٔ آن ۲۳۷
تن است. آب آن از قنات و ...
دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان
بروجرد. واقع در ۷۰هزارگزی جنوب
خاوری الیگودرز، کنار راه مالرو عباسی به
سوزر. کوهستانی و سردسیر و سکنهٔ آن ۲۳۷
تن است. آب آن از قنات و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ / شِ ] (اِخ) دهی است از
دهستان سوسن بخش ایذه شهرستان اهواز.
واقع در ۴۸هزارگزی شمال خاوری ایذه.
کوهستانی و معتدل و سکنهٔ آن ۲۱۹ تن است.
آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن
غلات و شغل اهالی زراعت ...
دهستان سوسن بخش ایذه شهرستان اهواز.
واقع در ۴۸هزارگزی شمال خاوری ایذه.
کوهستانی و معتدل و سکنهٔ آن ۲۱۹ تن است.
آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن
غلات و شغل اهالی زراعت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ / شِ ] (اِخ) دهی است از
دهستان میزدچ بخش حومه شهرستان
شهرکرد. واقع در ۲۷هزارگزی جنوب باختر
شهرکرد و ۶هزارگزی راه شهرکرد به
ده چشمه. در دامنهٔ کوه واقع شده و معتدل
است. سکنهٔ آن ۵۴۷ تن است. ...
دهستان میزدچ بخش حومه شهرستان
شهرکرد. واقع در ۲۷هزارگزی جنوب باختر
شهرکرد و ۶هزارگزی راه شهرکرد به
ده چشمه. در دامنهٔ کوه واقع شده و معتدل
است. سکنهٔ آن ۵۴۷ تن است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شِ / شَ ] (اِخ) دهی است از
دهستان اصفاک بخش بشرویه شهرستان
فردوس. ۳۶هزارگزی شمال باختری بشرویه
و ۸هزارگزی جنوب خاوری اصفاک. جلگه
و گرمسیر است. سکنهٔ آن ۸ تن میباشد. آب
آن از قنات و محصولش غلات ...
دهستان اصفاک بخش بشرویه شهرستان
فردوس. ۳۶هزارگزی شمال باختری بشرویه
و ۸هزارگزی جنوب خاوری اصفاک. جلگه
و گرمسیر است. سکنهٔ آن ۸ تن میباشد. آب
آن از قنات و محصولش غلات ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ / شِ ] (اِخ) دهی است از بخش
قشم شهرستان بندرعباس. واقع در ۴۰۰۰۰
گزی باختر قشم و ۴۰۰۰۰ گزی جنوب راه
مالرو قشم به باسعید. و جلگه و گرمسیر و
سکنهٔ آن ۱۵۰ تن است. آب آن از ...
قشم شهرستان بندرعباس. واقع در ۴۰۰۰۰
گزی باختر قشم و ۴۰۰۰۰ گزی جنوب راه
مالرو قشم به باسعید. و جلگه و گرمسیر و
سکنهٔ آن ۱۵۰ تن است. آب آن از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ / شِ ] (اِخ) یکی از دهستانهای
کوچک نه گانهٔ بخش خاش شهرستان زاهدان.
این دهستان در شمال خاش واقع شده حدود
آن به شرح زیر است: از طرف شمال و خاور
به بخش میرجاوه، از طرف جنوب به دهستان ...
کوچک نه گانهٔ بخش خاش شهرستان زاهدان.
این دهستان در شمال خاش واقع شده حدود
آن به شرح زیر است: از طرف شمال و خاور
به بخش میرجاوه، از طرف جنوب به دهستان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ / شِ ] (اِخ) ده کوچکی است از
دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان
شهرکرد. واقع در ۶هزارگزی شمال باختر
لردگان متصل به راه عمومی لردگان به پل کره.
کوهستانی و معتدل و سکنهٔ آن ۷۵ تن است.
آب آن از چشمه ...
دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان
شهرکرد. واقع در ۶هزارگزی شمال باختر
لردگان متصل به راه عمومی لردگان به پل کره.
کوهستانی و معتدل و سکنهٔ آن ۷۵ تن است.
آب آن از چشمه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ش ) (اِ.) 1 - کنج ، زاویه . 2 - هر یک از تقسیمات دستگاه موسیقی ایرانی . 3 -
کنایه ، حرف کنایه آمیز. 4 - کناره ، لبه . 5 - جای خلوت ، جای دور از مردم .
کنایه ، حرف کنایه آمیز. 4 - کناره ، لبه . 5 - جای خلوت ، جای دور از مردم .
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir
qınc(izah: {> konc (fars)}.bucağ.
öz qıncına süzüb oturmuş.
otağda bir qınca yerlətdi.)
öz qıncına süzüb oturmuş.
otağda bir qınca yerlətdi.)