girda gird - گرداگرد
The entry is a dictionary list for the word girda gird - گرداگرد
گرداگرد Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
çepeçevre; fırdolayı
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گِ گِ ] (اِ مرکب) اطراف.
جوانب. (از برهان) (از آنندراج). دور تا دور.
پیرامون. پیرامن. حول. اطراف. اکناف.
اطراف چیزی را فراگرفتن. حریم. حرم.
(دهار): یکی باره دارد که سوار بر سر وی
گرداگرد وی بگردد. (حدود العالم). مکه ...
جوانب. (از برهان) (از آنندراج). دور تا دور.
پیرامون. پیرامن. حول. اطراف. اکناف.
اطراف چیزی را فراگرفتن. حریم. حرم.
(دهار): یکی باره دارد که سوار بر سر وی
گرداگرد وی بگردد. (حدود العالم). مکه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ گَ ] (نف مرکب) پی درپی و
همیشه در گردش باشد. (برهان)
(آنندراج):
بودش این زن عفیفه جوهرنام
یافت از حسن و زیب بهر تمام
شهر بگذاشت عزم صومعه کرد
قانع از حکم چرخ گرداگرد.
سنایی (حدیقه).
زین مرتبت و جلال ...
همیشه در گردش باشد. (برهان)
(آنندراج):
بودش این زن عفیفه جوهرنام
یافت از حسن و زیب بهر تمام
شهر بگذاشت عزم صومعه کرد
قانع از حکم چرخ گرداگرد.
سنایی (حدیقه).
زین مرتبت و جلال ...
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
dokoła; dookoła; koło; naokoło; o; około; prawie; w; wkoło; wokoło; wokół