Gaffâr - غفار
The entry is a dictionary list for the word Gaffâr - غفار
غفار Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
müsamahakâr; müsamahalı
Arapça - Türkçe sözlük
غَفَّار
1. müsamahalı
Anlamı: hoşgörülü davranan
2. müsamahakâr
Anlamı: hoşgörülü davranan
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غُ ] (ع اِ) موی گردن و پس گردن. موی
رخسار و موی زرد ساق و پیشانی. (منتهی
الارب) (آنندراج). موهایی ریز که بر گردن و
هردو جانب ریش و قفا و ساق زن و مانند
آنهاست. (از اقرب ...
رخسار و موی زرد ساق و پیشانی. (منتهی
الارب) (آنندراج). موهایی ریز که بر گردن و
هردو جانب ریش و قفا و ساق زن و مانند
آنهاست. (از اقرب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ فْ فا ] (ع ص) نیک آمرزگار. از
صفات خدای تعالی است. (منتهی الارب).
آمرزنده و پوشندهٔ گناه. ج، غفارون. (مهذب
الاسماء). آمرزندهٔ گناهان. (ترجمان علامهٔ
جرجانی ص ۷۳). درگذارنده. بسیار
پوشاننده. مؤنث آن غفارة. (از اقرب الموارد).
غفور. عَفُوّ. صَفّاح. ...
صفات خدای تعالی است. (منتهی الارب).
آمرزنده و پوشندهٔ گناه. ج، غفارون. (مهذب
الاسماء). آمرزندهٔ گناهان. (ترجمان علامهٔ
جرجانی ص ۷۳). درگذارنده. بسیار
پوشاننده. مؤنث آن غفارة. (از اقرب الموارد).
غفور. عَفُوّ. صَفّاح. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غِ ] (اِخ) نام گروهی از قبیلهٔ کنانه.
(ناظم الاطباء). پدر قبیله ای است از کنانه، و
او غفاربن ملیک بن ضمرةبن بکربن
عبدمنات بن کنانة. از آن قبیله است ابوذر
جندب بن جنادة غفاری یکی از اصحاب
نبی(ص). (منتهی ...
(ناظم الاطباء). پدر قبیله ای است از کنانه، و
او غفاربن ملیک بن ضمرةبن بکربن
عبدمنات بن کنانة. از آن قبیله است ابوذر
جندب بن جنادة غفاری یکی از اصحاب
نبی(ص). (منتهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غِ ] (اِخ) ابن جاسم بن عملیق. او جدی
جاهلی قدیم بود. پسرانش در نجد منزل
داشتند. (از اعلام زرکلی ج ۲ ص ۷۶۰).
جاهلی قدیم بود. پسرانش در نجد منزل
داشتند. (از اعلام زرکلی ج ۲ ص ۷۶۰).
Gaffâr - غفار other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.