Şîb - شیب
The entry is a dictionary list for the word Şîb - شیب
شیب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) مقابل بالا. (برهان). ضد فراز که
بلند است. (فرهنگ خطی). نشیب. مقابل
فراز. شیو. (رشیدی) (انجمن آرا). انحدار.
حدور. هبوط. سرازیری. پستی. (یادداشت
مؤلف):
شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب
فرزند آدمی بتو اندر به شیب ...
بلند است. (فرهنگ خطی). نشیب. مقابل
فراز. شیو. (رشیدی) (انجمن آرا). انحدار.
حدور. هبوط. سرازیری. پستی. (یادداشت
مؤلف):
شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب
فرزند آدمی بتو اندر به شیب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) دوال تازیانه. (منتهی الارب) (از
اقرب الموارد). || حکایت آواز لب شتران
وقت آب خوردن. (منتهی الارب) (از اقرب
الموارد) (مهذب الاسماء). || کوههای
بابرف. (منتهی الارب). کوهها که از برف ...
اقرب الموارد). || حکایت آواز لب شتران
وقت آب خوردن. (منتهی الارب) (از اقرب
الموارد) (مهذب الاسماء). || کوههای
بابرف. (منتهی الارب). کوهها که از برف ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ / شِ ] (از ع، اِ) موی. (منتهی
الارب). || شیب شائب؛ مبالغه است، مانند
لیل لائل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از
اقرب الموارد). سپیدی موی. (منتهی الارب)
(از اقرب الموارد). بیاض الشَّعر. (بحر
الجواهر).
- ...
الارب). || شیب شائب؛ مبالغه است، مانند
لیل لائل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از
اقرب الموارد). سپیدی موی. (منتهی الارب)
(از اقرب الموارد). بیاض الشَّعر. (بحر
الجواهر).
- ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع ص، اِ) جِ أشیب (مرد سپیدموی)
بنابر قیاس و شُیَّب و شُیُب برخلاف قیاس، و
ابن سیده گوید: شُیَّب جمع شائب یا شیوب
است، چون بازل و بُزَّل و بیوض و بُیَّض. (از
اقرب الموارد). رجوع به اشیب شود.
بنابر قیاس و شُیَّب و شُیُب برخلاف قیاس، و
ابن سیده گوید: شُیَّب جمع شائب یا شیوب
است، چون بازل و بُزَّل و بیوض و بُیَّض. (از
اقرب الموارد). رجوع به اشیب شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ یْ یَ ] (ع ص، اِ) جِ اشیب. (از
اقرب الموارد). رجوع به اشیب شود.
اقرب الموارد). رجوع به اشیب شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (ع مص) شَیبة. مشیب. سپید
شدن موی، فهو اشیب و للمؤنث شمطاء و
لیس شیباء. (از اقرب الموارد). سپید شدن
موی. (منتهی الارب) (ترجمان جرجانی)
(المصادر زوزنی). سپید شدن سر. (تاج
المصادر بیهقی) (دهار). سپید گشتن موی سر.
پیر ...
شدن موی، فهو اشیب و للمؤنث شمطاء و
لیس شیباء. (از اقرب الموارد). سپید شدن
موی. (منتهی الارب) (ترجمان جرجانی)
(المصادر زوزنی). سپید شدن سر. (تاج
المصادر بیهقی) (دهار). سپید گشتن موی سر.
پیر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن الجرهٔ اشجعی. آنکه با
ابن ملجم در قتل علی (ع) متفق گشت. (از
حبیب السیر چ طهران ج ۱ صص ۱۹۴ -
۱۹۵).
ابن ملجم در قتل علی (ع) متفق گشت. (از
حبیب السیر چ طهران ج ۱ صص ۱۹۴ -
۱۹۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(شَ یا ش ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سفید شدن موی . 2 - (اِمص .) پیری .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ.)1 - آمیختگی ، امتزاج . 2 - تکان ، لرزش . 3 - سرگشته ، آشفته .