Şâh - شاه
The entry is a dictionary list for the word Şâh - شاه
شاه Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
şah
Arapça - Türkçe sözlük
شَاه
1. şah
Anlamı: satrançta önemli bir taş
2. şah
Anlamı: iran hükümdarı
Farsça - Türkçe sözlük
şah
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
شاه [مفرد]:
1- لقب كان يُطلق على ملوك إيران.
2- إحدى قطع لعبة الشِّطْرَنج.
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
شاهَ يَشُوه، شُهْ، شَوْهًا، فهو شائه
• شاه الشَّيءُ: قَبُح "شَاهَتِ الْوُجُوهُ [حديث]: دعاء دعا به النبيُّ صلَّى الله عليه وسلَّم على المشركين في غزوة بدر".
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) پادشاه و ملک بود. (لغت فرس
اسدی). پادشاه. (صحاح الفرس). پادشاه را
گویند. (معیار جمالی) (از مؤید الفضلاء). آنکه
بر کشوری پادشاهی و سلطنت کند. تاجور.
تاجدار. سلطان. ملک. صاحب تاج. شه.
خدیو. شهریار. خدیش. خسرو. میر. امیر.
شاهنشاه. حکمران یک مملکت ...
اسدی). پادشاه. (صحاح الفرس). پادشاه را
گویند. (معیار جمالی) (از مؤید الفضلاء). آنکه
بر کشوری پادشاهی و سلطنت کند. تاجور.
تاجدار. سلطان. ملک. صاحب تاج. شه.
خدیو. شهریار. خدیش. خسرو. میر. امیر.
شاهنشاه. حکمران یک مملکت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از دیههای لاریجان.
(سفرنامهٔ رابینو ترجمهٔ فارسی ص ۱۵۵ و
بخش انگلیسی ص ۱۱۵): و در هشتم
جمادی الاخرهٔ آن سال به شاه درآمد و جمعی
را بکشت. (جامع التواریخ رشیدی).
(سفرنامهٔ رابینو ترجمهٔ فارسی ص ۱۵۵ و
بخش انگلیسی ص ۱۱۵): و در هشتم
جمادی الاخرهٔ آن سال به شاه درآمد و جمعی
را بکشت. (جامع التواریخ رشیدی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (چشمهٔ...) مزرعه ای است از
ناحیهٔ فشارود قاینات و بلاسکنه میباشد.
(مرآت البلدان ج ۴ ص ۲۳۶).
ناحیهٔ فشارود قاینات و بلاسکنه میباشد.
(مرآت البلدان ج ۴ ص ۲۳۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع اِ) شاة و بزبان عربی گوسفند را گویند
و شیاة جمع آن است. (برهان قاطع). رجوع به
شاة شود.
و شیاة جمع آن است. (برهان قاطع). رجوع به
شاة شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع ص) رجل شاهُ البصر؛ به معنی رجل
شائه البصر است، یعنی مرد تیز بینایی. (از
منتهی الارب).
شائه البصر است، یعنی مرد تیز بینایی. (از
منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] (اِ.)1 - سلطان ، فرمانروا. 2 - هر چیز مهم و بزرگ . ؛ ~رخ زدن کنایه از:
الف - فرصت را غنیمت شمردن . ب - غلبه یافتن . ؛با ~پالوده نخوردن کنایه از: خود را
برتر از دیگران پنداشتن .
الف - فرصت را غنیمت شمردن . ب - غلبه یافتن . ؛با ~پالوده نخوردن کنایه از: خود را
برتر از دیگران پنداشتن .
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
شَاهٌ
اتٌ
1) шах
2) шахм. король; مات شاه шах и мат
II
شَاهَ
п. I
у شَوْهٌ
быть безобразным, уродливым; быть искаженным; обезображенным
Şâh - شاه other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.