Serfirâz - سرفراز
The entry is a dictionary list for the word Serfirâz - سرفراز
سرفراز Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ فَ ] (نف مرکب) کنایه از
بلندی جاه و عزت و اعتبار و دولت. (برهان)
(ناظم الاطباء). باآبرو. باعزت. سربلند.
بلندمرتبه. مهتر و بزرگ :
چهل سال با شادکامی و ناز
به داد و دهش بود آن سرفراز.فردوسی.
بدو گفت گیو ...
بلندی جاه و عزت و اعتبار و دولت. (برهان)
(ناظم الاطباء). باآبرو. باعزت. سربلند.
بلندمرتبه. مهتر و بزرگ :
چهل سال با شادکامی و ناز
به داد و دهش بود آن سرفراز.فردوسی.
بدو گفت گیو ...