serap - سراب
The entry is a dictionary list for the word serap - سراب
سراب Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
serap
Arapça - Türkçe sözlük
سَرَاب
serap
Anlamı: ılgın, yalgın, pusarık
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
سَراب [مفرد]:
1- ما لا حقيقة له، وهْم أو مظهر مُغرٍ وخادع، هباء "سَراب الحُبّ/ المجد- {وَسُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا}".
2- (جغ) ظاهرة طبيعيّة تُرى كمسّطحات ماء تلصق بالأرض عن بُعد، تنشأ عن انكسار الضوء في طبقات الجوّ عند اشتداد الحرّ، وتكثر بخاصّة في الصحراء، ما يُرى نصفَ النهار لاصقًا بالأرض كأنّه ماءٌ جارٍ "هو أخدع من سَراب [مثل]: يضرب في الكذب والخداع- {وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً}".
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) مرکز شهرستان سراب
که یکی از شهرستانهای استان سوم کشور
است. این شهر در ۱۲۴ هزارگزی خاور شهر
تبریز در جلگه و مسیر شوسهٔ تبریز به
اردبیل واقع است. از بناهای تاریخی این
شهر مسجد جامعی است ...
که یکی از شهرستانهای استان سوم کشور
است. این شهر در ۱۲۴ هزارگزی خاور شهر
تبریز در جلگه و مسیر شوسهٔ تبریز به
اردبیل واقع است. از بناهای تاریخی این
شهر مسجد جامعی است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) یکی از شهرستانهای
استان دوم کشور و در قسمت باختر
شهرستان تبریز در منطقهٔ کوهستانی و
جلگه مانند دهلیزی است که بین دو رشته
جبال سبلان از شمال و بزگوش از جنوب
واقع شده است. قسمت عمدهٔ ...
استان دوم کشور و در قسمت باختر
شهرستان تبریز در منطقهٔ کوهستانی و
جلگه مانند دهلیزی است که بین دو رشته
جبال سبلان از شمال و بزگوش از جنوب
واقع شده است. قسمت عمدهٔ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
اواوغلی بخش حومهٔ شهرستان خوی واقع
در شش هزاروپانصدگزی شمال خاوری
خوی و سه هزاروپانصدگزی خاور شوسهٔ
خوی به ماکوه هوای آن معتدل و دارای ۶۸۵
تن سکنه است. آب آنجا از جویبار ...
اواوغلی بخش حومهٔ شهرستان خوی واقع
در شش هزاروپانصدگزی شمال خاوری
خوی و سه هزاروپانصدگزی خاور شوسهٔ
خوی به ماکوه هوای آن معتدل و دارای ۶۸۵
تن سکنه است. آب آنجا از جویبار ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع در
۳۴ هزارگزی شمال خاوری بوکان و چهار
هزار و پانصد گزی خاور شوسهٔ بوکان
بمیاندوآب. هوای آن معتدل و دارای ۵۳۲
تن سکنه است. آب آنجا از ...
بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع در
۳۴ هزارگزی شمال خاوری بوکان و چهار
هزار و پانصد گزی خاور شوسهٔ بوکان
بمیاندوآب. هوای آن معتدل و دارای ۵۳۲
تن سکنه است. آب آنجا از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) مشهور به سراب فش.
دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور
شهرستان کرمانشاه. واقع در ۱۲ هزارگزی
شمال باختری کنگاور. هوای آنجا سرد و
معتدل است و دارای ۲۱۰ تن سکنه است.
آب آنجا از چشمهٔ مهم سراب تأمین ...
دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور
شهرستان کرمانشاه. واقع در ۱۲ هزارگزی
شمال باختری کنگاور. هوای آنجا سرد و
معتدل است و دارای ۲۱۰ تن سکنه است.
آب آنجا از چشمهٔ مهم سراب تأمین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
خدابنده لو از بخش قروهٔ شهرستان سنندج
واقع در ۶ هزارگزی شمال خاوری گل تپه و
۶ هزارگزی خاور شوسهٔ همدان به بیجار.
هوای آنجا سرد و دارای ۵۵۰ تن سکنه
است. آب ...
خدابنده لو از بخش قروهٔ شهرستان سنندج
واقع در ۶ هزارگزی شمال خاوری گل تپه و
۶ هزارگزی خاور شوسهٔ همدان به بیجار.
هوای آنجا سرد و دارای ۵۵۰ تن سکنه
است. آب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
ییلاق بخش حومهٔ شهرستان سنندج واقع در
۳۶ هزارگزی خاور سنندج و ۴ هزارگزی
شمال شوسهٔ سنندج به همدان. هوای آنجا
سرد و دارای ۴۹۵ تن سکنه است. آب آنجا
از چشمه تأمین می ...
ییلاق بخش حومهٔ شهرستان سنندج واقع در
۳۶ هزارگزی خاور سنندج و ۴ هزارگزی
شمال شوسهٔ سنندج به همدان. هوای آنجا
سرد و دارای ۴۹۵ تن سکنه است. آب آنجا
از چشمه تأمین می ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
کرانی شهرستان بیجار واقع در ۱۸ هزارگزی
شمال حسن آباد سوگند و ۴ هزارگزی شمال
قورت دره. هوای آنجا سرد و دارای ۶۰۰ تن
سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین ...
کرانی شهرستان بیجار واقع در ۱۸ هزارگزی
شمال حسن آباد سوگند و ۴ هزارگزی شمال
قورت دره. هوای آنجا سرد و دارای ۶۰۰ تن
سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
هنام و بسطام بخش سلسلهٔ شهرستان
خرم آباد واقع در ۱۹ هزارگزی جنوب الشتر
و ۶ هزارگزی خاور راه شوسهٔ خرم آباد
بکرمانشاه. هوای آن سرد و دارای ۱۸۰ تن
سکنه است. آب ...
هنام و بسطام بخش سلسلهٔ شهرستان
خرم آباد واقع در ۱۹ هزارگزی جنوب الشتر
و ۶ هزارگزی خاور راه شوسهٔ خرم آباد
بکرمانشاه. هوای آن سرد و دارای ۱۸۰ تن
سکنه است. آب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
چالان چولان شهرستان بروجرد واقع در ۱۳
هزارگزی جنوب باختری بروجرد و ۴
هزارگزی خاور راه شوسهٔ بروجرد. هوای
آنجا معتدل و دارای ۱۴۲ تن سکنه است.
آب آنجا از قنات تأمین می شود. ...
چالان چولان شهرستان بروجرد واقع در ۱۳
هزارگزی جنوب باختری بروجرد و ۴
هزارگزی خاور راه شوسهٔ بروجرد. هوای
آنجا معتدل و دارای ۱۴۲ تن سکنه است.
آب آنجا از قنات تأمین می شود. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد
واقع در ۱۸ هزارگزی شمال خاوری نورآباد
و ۶ هزارگزی باختر راه شوسهٔ خرم آباد به
کرمانشاه. هوای آنجا سرد و دارای ۹۰ تن
سکنه است. ...
ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد
واقع در ۱۸ هزارگزی شمال خاوری نورآباد
و ۶ هزارگزی باختر راه شوسهٔ خرم آباد به
کرمانشاه. هوای آنجا سرد و دارای ۹۰ تن
سکنه است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
سوسن بخش ایذهٔ شهرستان اهواز واقع در
۱۸ هزارگزی خاور ایذه. هوای آنجا معتدل
و دارای ۶۵ تن سکنه است. آب آنجا از
چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات و
شغل اهالی ...
سوسن بخش ایذهٔ شهرستان اهواز واقع در
۱۸ هزارگزی خاور ایذه. هوای آنجا معتدل
و دارای ۶۵ تن سکنه است. آب آنجا از
چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات و
شغل اهالی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) ده مخروبه ای است از
دهستان براآن بخش حومهٔ شهرستان
اصفهان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران
ج ۱۰).
دهستان براآن بخش حومهٔ شهرستان
اصفهان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران
ج ۱۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(سَ) [ ع . ] (اِ.) زمین صاف و هموار که در اثر گرمای زیاد، از فاصلة دور به نظر آب
می نماید.
می نماید.
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
سَرابٌ
[sa'raːb]
n m
1) مُنتَصَفُ النَّهار في الصَّحْراءِ عندما يُرى كالماءِ m mirage
◊
سَرابٌ خادِعٌ — vision mensongère
2) وَهْمٌ f illusion
◊
يَرْكُضُ وَراءَ سَرابٍ — Il court après un mirage.
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
سَرَابٌ
мн. سَرَابَاتٌ
1) мираж, марево
2) тж. мн. нечистоты, сточные воды
* * *
аа=
мираж
serap - سراب other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.