Dâd - داد
The entry is a dictionary list for the word Dâd - داد
داد Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) عدل. (برهان). مَعدِلَه. (منتهی
الارب). بذل. (برهان). قسط. نصفت. مقابل
ستم. ظلم و جور. عدالت. (برهان). نَصف.
نِصف. نَصَف. (منتهی الارب):
ای شهریار راستین، ای پادشاه داد و دین
ای نیک فعل و نیکخواه،ای از همه شاهان گزین.
دقیقی.
خرد بهتر ...
الارب). بذل. (برهان). قسط. نصفت. مقابل
ستم. ظلم و جور. عدالت. (برهان). نَصف.
نِصف. نَصَف. (منتهی الارب):
ای شهریار راستین، ای پادشاه داد و دین
ای نیک فعل و نیکخواه،ای از همه شاهان گزین.
دقیقی.
خرد بهتر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (امیر...) حبشی بن آلتونتاق
(ابوشجاع) ممدوح امیرمعزی شاعر. وی از
جانب سلطان برکیارق تا سال ۴۹۵ هـ . ق.
امارت خراسان داشت و در این سال سلطان
سنجر از جانب برادر به امارت خراسان بجای
وی آمد و این امیر ...
(ابوشجاع) ممدوح امیرمعزی شاعر. وی از
جانب سلطان برکیارق تا سال ۴۹۵ هـ . ق.
امارت خراسان داشت و در این سال سلطان
سنجر از جانب برادر به امارت خراسان بجای
وی آمد و این امیر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(مص مر.) ، (اِ.) 1 - عطا کردن . 2 - بخشش ، عطا. 3 - بهره ، نصیب . 4 - گوشه ای در
دستگاه ماهور. ؛ ~ و ستد دادن و گرفتن .
دستگاه ماهور. ؛ ~ و ستد دادن و گرفتن .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
و ستد (دُ س ِ تَ) (مص مر.) 1 - فروش و خرید ، معامله ، تجارت . 2 - دادن و گرفتن .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] (اِ.) 1 - قانون . 2 - عدالت ، انصاف . 3 - بانگ ، فغان . ؛~ سخن دادن
سخنوری کردن ، نطق کردن . ؛~ کسی به هوا رفتن فریادش برخاستن .
سخنوری کردن ، نطق کردن . ؛~ کسی به هوا رفتن فریادش برخاستن .