hıbal - حبال
The entry is a dictionary list for the word hıbal - حبال
حبال Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
حبَّال [مفرد]: ج حبّالون وحبّالَة:
1- صانِع الحِبال.
2- بائع الحِبال.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ ] (ع اِ) جِ حَبْل. (منتهی الارب).
اسباب: انا رجل مسکین انقطعت بی الحبال؛
ای الأسباب. || حبال السحر؛ ریسمانها که
ساحران به شکل مار سازند:
چون ندید او مار موسی را ثبات
در حبال ...
اسباب: انا رجل مسکین انقطعت بی الحبال؛
ای الأسباب. || حبال السحر؛ ریسمانها که
ساحران به شکل مار سازند:
چون ندید او مار موسی را ثبات
در حبال ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ بْ با ] (ع ص) رسن گر. رسن تاب.
(مهذب الاسماء). هو الذی یفتل الحبال و
یبیعها. (تاج العروس). رسن باف. (دهار). ج،
حَبّالون. || سمعانی گوید: هذه النسبة
الی الحبل و قیله .
(مهذب الاسماء). هو الذی یفتل الحبال و
یبیعها. (تاج العروس). رسن باف. (دهار). ج،
حَبّالون. || سمعانی گوید: هذه النسبة
الی الحبل و قیله .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) نام یکی از روستاهای
وادی موسی از حبال سراة واقع در نزدیکی
کرک شام. (معجم البلدان).
وادی موسی از حبال سراة واقع در نزدیکی
کرک شام. (معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) دهی از دهستان نهرهاشم
بخش مرکزی شهرستان اهواز در
۳۳هزارگزی جنوب باختری اهواز و
چهارهزارگزی باختر راه آهن
اهواز -خرمشهر. دشت. گرمسیر. سکنه ۷۵
تن شیعهٔ فارس و عرب. آب آن از چاه،
محصول آنجا غلات. ...
بخش مرکزی شهرستان اهواز در
۳۳هزارگزی جنوب باختری اهواز و
چهارهزارگزی باختر راه آهن
اهواز -خرمشهر. دشت. گرمسیر. سکنه ۷۵
تن شیعهٔ فارس و عرب. آب آن از چاه،
محصول آنجا غلات. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ بْ با ] (اِخ) ابراهیم. حافظ و امام
محدث بزرگ مصر، مکنی به ابواسحاق بن
سعیدبن عبداللََّه نعمانی بالموالاة. مولد او بسال
۳۹۱ هـ . ق. و از عبدالغنی بن سعید و ابن نظیف
روایت دارد. و ...
محدث بزرگ مصر، مکنی به ابواسحاق بن
سعیدبن عبداللََّه نعمانی بالموالاة. مولد او بسال
۳۹۱ هـ . ق. و از عبدالغنی بن سعید و ابن نظیف
روایت دارد. و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ ] (اِخ) ابن رُفَیدة. تابعی است.
(منتهی الارب). معروف به حبال بن ابی حبال
و مکنی به ابوماجد. بستی گوید: فیه نظر. ابن
حبان او را از ثقات شمرده و ابواسحاق
سبیعی از وی روایت کند.
(منتهی الارب). معروف به حبال بن ابی حبال
و مکنی به ابوماجد. بستی گوید: فیه نظر. ابن
حبان او را از ثقات شمرده و ابواسحاق
سبیعی از وی روایت کند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ ] (اِخ) ابن سلمةبن خویلد،
برادرزادهٔ طلحةبن خویلد است. (منتهی
الارب).
برادرزادهٔ طلحةبن خویلد است. (منتهی
الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ ] (اِخ) ابن طلیحه بن خویلد.
پدرش ادعای نبوت کرد. ابن درید گوید:
روزی طلیحه به یاران خود که تشنه شده
بودند گفت: ارکبوا حبالاً، و اضربوا امثالاً،
تجدوا بلالاً؛ یعنی بدنبال راه حبال (نام
فرزندش) بروید آب خواهید یافت، ...
پدرش ادعای نبوت کرد. ابن درید گوید:
روزی طلیحه به یاران خود که تشنه شده
بودند گفت: ارکبوا حبالاً، و اضربوا امثالاً،
تجدوا بلالاً؛ یعنی بدنبال راه حبال (نام
فرزندش) بروید آب خواهید یافت، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ بْ با ] (اِخ) ابواسحاق. (منتهی
الارب). محدث مصر و حافظها فی زمن
الفاطمیین. (تاج العروس). رجوع به حبال
ابراهیم شود.
الارب). محدث مصر و حافظها فی زمن
الفاطمیین. (تاج العروس). رجوع به حبال
ابراهیم شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ بْ با ] (اِخ) عبدالقادربن عمر
بغدادی. دانشمندی گرانمایه در ادب و تاریخ.
ادب فارسی و ترکی نیکو و متقن داشت. او در
بغداد بسال ۱۰۳۰ هـ . ق./۱۶۲۰ م. بزاد و نشو
و نما کرد و به مسافرتها پرداخت و ...
بغدادی. دانشمندی گرانمایه در ادب و تاریخ.
ادب فارسی و ترکی نیکو و متقن داشت. او در
بغداد بسال ۱۰۳۰ هـ . ق./۱۶۲۰ م. بزاد و نشو
و نما کرد و به مسافرتها پرداخت و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ بْ با ] (اِخ) ابوالخیر محمد افندی.
او راست: برنامج المکتبة الخالدیة العمومیة
المؤسسة فی القدس سنة ۱۳۱۸ هـ . ق. مشتمل
بر معرفی هزارواندی کتاب، برخی مطبوع و
برخی مخطوط و در القدس بسال ۱۹۰۰ م.
بچاپ رسیده است. (معجم ...
او راست: برنامج المکتبة الخالدیة العمومیة
المؤسسة فی القدس سنة ۱۳۱۸ هـ . ق. مشتمل
بر معرفی هزارواندی کتاب، برخی مطبوع و
برخی مخطوط و در القدس بسال ۱۹۰۰ م.
بچاپ رسیده است. (معجم ...