havvas - حواس
The entry is a dictionary list for the word havvas - حواس
حواس Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (از ع، اِ) حَواسّ. جِ حاسة:
محسوس نیستند و نگنجند در حواس
نایند در نظر که نه مظلم نه انورند.
ناصرخسرو.
روزی دهان پنج حواس و چهار طبع
خوالیگران نه فلک و هفت اخترند.
ناصرخسرو.
بشناس که توفیق تو این پنج ...
محسوس نیستند و نگنجند در حواس
نایند در نظر که نه مظلم نه انورند.
ناصرخسرو.
روزی دهان پنج حواس و چهار طبع
خوالیگران نه فلک و هفت اخترند.
ناصرخسرو.
بشناس که توفیق تو این پنج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ وْ وا ] (ع ص) جوینده بشب.
گویند: انه لحواس عواس. (از اقرب الموارد)
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || کسی که
در جنگ فریاد کند و اشخاص را بانگ دهد
که ای فلان، ای فلان. (از ...
گویند: انه لحواس عواس. (از اقرب الموارد)
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || کسی که
در جنگ فریاد کند و اشخاص را بانگ دهد
که ای فلان، ای فلان. (از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ واس س ] (ع اِ) جِ حاسة.
مشاعر. سترسا. (از ناظم الاطباء). جمع حاسة
که بتشدید سین مهمله است و آن قوتی است
که حس میکند و اقسام آن ده اند: پنج ظاهری
و پنج باطنی، آنکه ظاهری ...
مشاعر. سترسا. (از ناظم الاطباء). جمع حاسة
که بتشدید سین مهمله است و آن قوتی است
که حس میکند و اقسام آن ده اند: پنج ظاهری
و پنج باطنی، آنکه ظاهری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(حَ سّ) [ ع . ] (اِ.) جِ حاسه ؛ قوای مدرکه . ؛~ ظاهری پنج حس بیرونی که عبارتند
از: بینایی (باصره )، چشایی (ذائقه )، شنوایی (سامعه )، بویایی (شامه )، بساوایی
(لامسه ).
از: بینایی (باصره )، چشایی (ذائقه )، شنوایی (سامعه )، بویایی (شامه )، بساوایی
(لامسه ).