teraz - تراز
The entry is a dictionary list for the word teraz - تراز
تراز Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
su terazisi
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ / تِ ] (اِ) رشتهٔ ریسمان خام.
(برهان) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ
رشیدی). رشتهٔ ریسمان خام و تار ابریشم.
(انجمن آرا) (آنندراج). ابریشم خام. (ناظم
الاطباء):
به جهد گر بجهانی ز سر کوه بکوه
به دود گر بدوانی ز برّ ...
(برهان) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ
رشیدی). رشتهٔ ریسمان خام و تار ابریشم.
(انجمن آرا) (آنندراج). ابریشم خام. (ناظم
الاطباء):
به جهد گر بجهانی ز سر کوه بکوه
به دود گر بدوانی ز برّ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ ] (نف مرخم) مخفف ترازنده. زیبا و
نیکو کننده. زینت و جمال دهنده. سازنده و
کارساز:
هیچ شه را چنین وزیر نبود
مملکت دار و کار ملک تراز.فرخی.
- درع تراز؛ سازندهٔ درع و جوشن :
ز چین ...
نیکو کننده. زینت و جمال دهنده. سازنده و
کارساز:
هیچ شه را چنین وزیر نبود
مملکت دار و کار ملک تراز.فرخی.
- درع تراز؛ سازندهٔ درع و جوشن :
ز چین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ ] (اِ) (اصطلاح فیزیک) اسبابی
است که بوسیلهٔ آن سطوح افقی را می توان
تشخیص داد، برای تعیین اختلاف ارتفاع دو
نقطه نیز بکار میرود. از اقسام آن تراز آبی،
تراز هوائی و تراز بنائی است. تراز آبی از ...
است که بوسیلهٔ آن سطوح افقی را می توان
تشخیص داد، برای تعیین اختلاف ارتفاع دو
نقطه نیز بکار میرود. از اقسام آن تراز آبی،
تراز هوائی و تراز بنائی است. تراز آبی از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ ] (اِ) حاصل جنسی که از گاو و
گوسفند و بز و گاومیش ماده، عاید صاحب آن
شود، چنانکه به تراز دادن گاو و گوسفند و
غیره، دادن آنها بکسی، با شرط آنکه او سالی
فلان مقدار روغن و ...
گوسفند و بز و گاومیش ماده، عاید صاحب آن
شود، چنانکه به تراز دادن گاو و گوسفند و
غیره، دادن آنها بکسی، با شرط آنکه او سالی
فلان مقدار روغن و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ ] (ع اِ) بیماری گوسفند که درحال
کُشَد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
|| موت ناگهانی. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء) (المنجد).
کُشَد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
|| موت ناگهانی. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء) (المنجد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ / تِ ] (اِخ) شهری است در
ترکستان که منسوب است بخوبان، و معرب
آن طراز باشد. (برهان) (از فرهنگ
جهانگیری). شهری است از ترکستان نزدیک
اسپیجاب. (فرهنگ رشیدی). شهری است از
ترکستان. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم
الاطباء). شهری ...
ترکستان که منسوب است بخوبان، و معرب
آن طراز باشد. (برهان) (از فرهنگ
جهانگیری). شهری است از ترکستان نزدیک
اسپیجاب. (فرهنگ رشیدی). شهری است از
ترکستان. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم
الاطباء). شهری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(تَ) (اِ.) 1 - زینت . 2 - نقش و نگار پارچه . 3 - ابزاری در بنُایی که به وسیلة آن
ناهمواری سطح چیزی را مشخص می کنند. 4 - مانده ، تتمه . 5 - تفاوت بین کل اقلام
بستانکار و بدهکار در هر حساب (حسابداری ).
ناهمواری سطح چیزی را مشخص می کنند. 4 - مانده ، تتمه . 5 - تفاوت بین کل اقلام
بستانکار و بدهکار در هر حساب (حسابداری ).
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
poziom; poziomy; równać; równia; równy; stopień; szczebel; wyrównać; zrównać