Pâsbân - پاسبان
The entry is a dictionary list for the word Pâsbân - پاسبان
پاسبان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
bekçi
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص مرکب، اِ مرکب) (از پاس و بان
حافظ، حارس.) حارس. (مهذب الاسماء).
آنکه شب بدرگاه ملوک پاس دارد. (صحاح
الفرس). نگاهبان. نگهبان. قراول. یَزَک.
جاندار. پادَه. جانه دار. پاد. محافظ.
محافظت کننده. (برهان). حافظ. مراقب.
رقیب. نگهدار. راصد. دارندهٔ پاس. که شبها
حراست کند. ...
حافظ، حارس.) حارس. (مهذب الاسماء).
آنکه شب بدرگاه ملوک پاس دارد. (صحاح
الفرس). نگاهبان. نگهبان. قراول. یَزَک.
جاندار. پادَه. جانه دار. پاد. محافظ.
محافظت کننده. (برهان). حافظ. مراقب.
رقیب. نگهدار. راصد. دارندهٔ پاس. که شبها
حراست کند. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) شهرکی است [ از خوزستان ]
آبادان و خرم و توانگر و بانعمت بسیار و بر
لب رود نهاده. (حدود العالم).
آبادان و خرم و توانگر و بانعمت بسیار و بر
لب رود نهاده. (حدود العالم).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] (اِمر.) 1 - نگاهبان ، محافظ . 2 - کسی که از طرف شهربانی مأمور حفظ نظم و
آسایش شهر است . 3 - شب زنده دار.
آسایش شهر است . 3 - شب زنده دار.
Pâsbân - پاسبان other entries
Next Words